صفحهى 480
خلاف ميلت نگه دار، و از خدا بترس، (با اينكه تو از پيش مىدانستى، كه سر انجام و بر حسب تقدير الهى او همسرش را طلاق مىدهد و تو بايد آن را بگيرى) تو آنچه در دل داشتى، و مىدانستى خدا بالآخره آشكارش خواهد كرد، از ترس مردم پنهان كردى، و خدا سزاوارتر است به اينكه از او بترسى، پس همين كه زيد بهره خود از آن زن گرفت، و طلاقش داد، ما او را به همسرى تو در آورديم، تا ديگر مؤمنان نسبت به همسر پسر خواندههاى خود وقتى مطلقه مىشوند دچار زحمت نشوند، و آن را حرام نپندارند، و امر خدا سرانجام شدنى است (37).
بر پيغمبر اسلام هيچ حرجى در خصوص عملى كه خدا بر شخص او واجب كرده نيست، اين سنتى است از خدا كه در امتهاى قبل نيز جارى بوده، و امر خدا اندازه دار و سنجيده است (38).
كسانى كه رسالتهاى خدا را ابلاغ مىكنند، و از او مىترسند، و از احدى به جز خدا نمىترسند، و خدا براى حسابرسى كافى است (39).
محمد پدر احدى از مردان فعلى شما نيست، بلكه فرستاده خدا و خاتم پيغمبران است، و خدا به هر چيزى دانا است (40).
اين آيات يعنى آيه" وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ- تا آيه- وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً" در باره داستان ازدواج رسول خدا (ص) با همسر زيد است همان زيدى كه رسول خدا (ص) او را به عنوان فرزند خود پذيرفته بود، و بعيد نيست كه آيه اولى هم كه مىفرمايد:" وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ ..." از باب مقدمه و توطئه براى آيات بعدش باشد.
" وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ..."
سياق، شهادت مىدهد بر اينكه مراد از قضاء، قضاء تشريعى، و گذراندن قانون است، نه قضاء تكوينى، پس مراد از قضاى خدا، حكم شرعى او است كه در هر مسالهاى كه مربوط به اعمال بندگان است مقرر داشته، و بدان وسيله در شؤونات آنان دخل و تصرف مىنمايد، و البته اين احكام را به وسيله يكى از فرستادگان خود بيان مىكند.
و اما قضاى رسول او، به معناى دومى از قضاء است، و آن عبارت است از اينكه رسول او به خاطر ولايتى كه خدا برايش قرار داده، در شانى از شؤون بندگان، دخل و تصرف كند،