صفحهى 56
مىگويد: پس عرضه داشتم آيا هارون برادر پدرى و مادرى موسى (ع) بود؟
فرمود: بله، مگر نشنيدى كلام خداى عز و جل را كه مىفرمايد:" اى پسر مادرم ريشم و سرم را مگير"، پرسيدم: كدام يك بزرگتر بودند؟ فرمود: هارون، پرسيدم: وحى به هر دو نازل مىشد؟
فرمود: وحى به موسى مىشد و موسى به هارون وحى مىكرد.
پرسيدم: بفرماييد ببينم آيا حكومت در بنى اسرائيل و منصب قضاوت و امر و نهى به هر دو واگذار بود؟ فرمود: موسى با پروردگارش مناجات مىكرد، و آنچه به سويش وحى مىشد مىنوشت، و با آن علم، در بنى اسرائيل قضاوت مىكرد، و چون براى مناجات غايب مىشد هارون خليفه و جانشين او مىشد. پرسيدم: كدام يك زودتر از دنيا رفتند؟ فرمود:
هارون قبل از موسى، و هر دو در" تيه" درگذشتند. پرسيدم: آيا موسى فرزندى هم داشت؟
فرمود: نه، ذريه ال عمران از هارون شد «1».
مؤلف: اشكالى به اين روايت متوجه است اين است كه: ذيلش با رواياتى ديگر كه دلالت بر فرزند داشتن آن جناب دارد، نمىسازد، هم چنان كه از تورات نيز برمىآيد كه آن حضرت فرزند داشته.
و در تفسير جوامع الجامع در ذيل جمله" وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ" از معصوم (ع) روايت كرده كه فرمود: يكى از پيامها كه موسى (ع) از پروردگارش حكايت كرده اين است كه فرمود: كبريا و عظمت جامه من است (تنها شايسته من است) و هر كس بخواهد در يكى از آن دو با من منازعه كند، در آتشش مىافكنم «2».
و در كافى به سند خود از طلحة بن زيد، از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: ائمه در كتاب خدا دو قسمند. يكى پيشوايان هدايت، كه در بارهشان فرمود:" وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا" يعنى قرار داديم ايشان را امامانى كه به امر ما هدايت مىكنند، نه به امر مردم، بلكه امر خدا را بر امر خود و حكم خدا را بر حكم خود مقدم مىدارند، قسم دوم پيشوايان ضلالت، كه در بارهشان فرمود:" وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ" ايشان را قرار داديم پيشوايانى كه مردم را به سوى آتش مىخوانند، امر خود را قبل از حكم خدا، و مقدم بر آن مىدانند، و بر طبق هوى و هوسها، بر خلاف آنچه در كتاب خداى عز و جل هست، عمل مىكنند «3».
(1) تفسير قمى، ج 2، ص 134. (2) جوامع الجامع، ص 339. (3) اصول كافى، ج 1، ص 216.