" حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ"
- ضمير در" خرجوا" به كلمه" من- كسى كه" بر مىگردد و اگر آن را جمع آورده، به اعتبار معناى آن است، هم چنان كه اگر" يستمع" را مفرد آورده به اعتبار لفظ آن است. و استفهام در جمله" ما ذا قالَ آنِفاً" به قول بعضى «1» براى به دست آوردن حقيقت مطلب است، چون آنها غرق در كبر و غرور و پيروى هواهاى خود بودند و اين هواها نمىگذاشت سخن حق را بفهمند، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:" فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً" «2».
بعضى «3» هم گفتهاند: استفهام به منظور استهزاء است.
بعضى «4» گفتهاند:
براى تحقير است، تو گويى سخن حق در نظرشان پر از اباطيل بوده و اصلا معناى درستى نداشته. و براى هر يك از اين سه قول وجهى است.
" أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ"
- اين جمله در مقام معرفى كفار است، و جمله" وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ" تعريفى ديگر و به منزله عطف تفسير است براى تعريف اول و از آن بر مىآيد كه در حقيقت معناى پيروى هواها، إمارت و فرماندهى طبع بر قلب و عقل است، پس قلبى كه محكوم طبع نبوده و بر طهارت فطرى و اصلى خود باقى مانده باشد، در فهم معارف دينى و حقائق الهى درنگى ندارد.
" وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ"
مقابلهاى كه بين اين آيه و آيه قبلى به چشم مىخورد، اين نكته را مىفهماند كه مراد از" اهتداء" معنايى است مقابل ضلالتى كه طبع در قلب ايجاد مىكند. پس اهتداء عبارتست از تسليم شدن و پيروى كردن هر حقى كه فطرت سالم به سوى آن هدايت مىكند، و زيادى هدايت در جمله" و هدايتشان را زياد كرد" عبارت است از اينكه خداى سبحان درجه ايمان او را بالا ببرد. در سابق هم گفتيم كه ايمان و هدايت مراتب مختلفى دارد و مراد از" تقوى" معنايى است مقابل پيروى هواها، كه به صورت پرهيز از محارم الهى و اجتناب از ارتكاب گناهان جلوه مىكند.
با اين بيان روشن شد كه زياد شدن هدايت مربوط به تكميل در ناحيه علم است، و دادن تقوى مربوط به ناحيه عمل است. و نيز با مقابله مذكور روشن مىشود كه اثر طبع بر دلها نتيجه نداشتن كمال علم و پيروى هواى نفس، و نتيجه فقدان عمل صالح و محروميت از آن است. و اين با بيان گذشته ما كه گفتيم جمله" وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ" به منزله عطف تفسيرى است براى جمله" طَبَعَ اللَّهُ ..." منافاتى ندارد.
(1) تفسير روح المعانى، ج 26، ص 50. (2) چه مىشود اين قوم را كه به هيچ وجه آمادگى ندارند چيزى را بفهمند. سوره نساء، آيه 78. (3 و 4) مجمع البيان، ج 9، ص 102.