" قالُوا لا تَخَفْ"- اين جمله بدون واو عاطفه آمده، و به اصطلاح ادبيات به فصل آمده نه وصل، و اين بدان جهت است كه در حقيقت در معناى جواب از سؤالى است تقديرى، گويا كسى پرسيده: خوب، بعد از آنكه احساس ترس كرد چه شد؟ در پاسخ مىگويد: فرشتگان گفتند مترس، و او را به فرزندى دانا مژده دادند، و ترسش را مبدل به امنيت و سرور كردند. و مراد از" بِغُلامٍ عَلِيمٍ" اسماعيل و يا اسحاق است كه اختلاف در آن در جلدهاى ديگر اين كتاب نقل شد.
" فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ"
در مجمع البيان مىگويد: كلمه" صرة" به معناى فرياد شديد است، و از" صرير" دروازه گرفته شده، كه هنگام باز و بسته شدن صدا مىكند، و اين كلمه در مورد جماعت هم به همين شكل استعمال مىشود. و كلمه" صك" زدن با اعتماد شديد است «1».
و معناى آيه اين است كه: (در اين ميان) همسر ابراهيم- كه بشارت را شنيده بود- با فرياد و زارى آمد در حالى كه سيلى به صورت خود مىزد، و مىگفت:
آخر من پير زنى هستم كه در جوانىام نازا بودم چگونه حالا كه پير شدهام بچه مىآورم؟
و يا معنايش اين است كه: آيا هيچ سابقه دارد كه زنى عجوز و عقيم بچه بزايد.
بعضى از مفسرين «2» گفتهاند: مراد از كلمه" صرة" جماعت است، و همسر ابراهيم با جماعتى نزد فرشتگان آمد، و به صورت خود زده و گفته است آنچه را كه گفته. ولى معناى اول با سياق موافقتر است.
" قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ"
اشاره با كلمه" كذلك" اشاره است به بشارتى كه ملائكه به اين زن و شوهر با اين وضعى كه دارند دادند. به زن و شوهرى بشارت فرزنددار شدن دادند كه زن آن وقتى كه جوان بود زنى نازا بود، تا چه رسد به امروز كه پير هم شده. و مرد، پير مردى است كه كهولت و پيرى بر او مسلط شده است. و پروردگار ابراهيم حكيم است، يعنى هيچ ارادهاى نمىكند مگر بر طبق حكمت، و عليم است يعنى هيچ امرى نيست كه علت و يا جهتى از جهاتش بر او پوشيده باشد.
(1) مجمع البيان، ج 9، ص 156 و 157. (2) روح المعانى، ج 27، ص 12.