ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 19 -صفحه : 676/ 158
نمايش فراداده

لذا در ظاهر لفظ نفرمود:

" الشمس و القمر بحسبانه" و النجم و الشجر يسجدان له"، چون همه مى‏دانستند. حسبان، حسبان خداست و سجده هم براى او است نه براى غير او.

آن گاه سؤالى ديگر پيش مى‏كشد كه:

چرا جملات مذكور با حرف عطف نيامد؟

و نفرمود: " الرحمن علم القرآن و خلق الانسان و علمه البيان و الشمس و القمر يسجدان"؟

و حاصل پاسخى كه مى‏دهد اين است كه:

در جمله‏هاى اول كه بدون واو عاطفه آورده خواسته است حساب انگشت‏شمارى را پيش گرفته باشد، تا هر يك از جمله‏ها مستقل در توبيخ كسانى باشد كه منكر نعمت‏هاى رحمان و خود رحمانند، مثل اينكه شما خواننده وقتى مى‏خواهى شخص ناسپاسى را سرزنش كنى انگشتان خود را يكى يكى تا كرده مى‏گويى:

آخر فلانى تو را كه مردى فقير و تهى دست بودى بى‏نياز كرد (اين يكى)، و تو را كه مردى خوار و خفيف بودى عزت و آبرو داد (اين هم يكى) و تو را كه مردى بى‏كس و كار بودى صاحب كس و كار و فاميل و فرزندت كرد (اين هم يكى) و با تو رفتارى كرد كه احدى با احدى نمى‏كند، آن وقت چگونه احسان او را انكار مى‏كنى؟

در آيات اول اين روش را پيش گرفت، و سپس كلام را بعد از آن توبيخ دوباره به روش اولش برگرداند، تا آنچه كه به خاطر تناسب و تقارب وصلش واجب است وصل كرده باشد، و به اين منظور واو عاطفه را بر سر جمله" وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ" و جمله" وَ السَّماءَ رَفَعَها ..." در آورد «1».

منظور از رفع سماء و وضع ميزان‏

" وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ" در صورتى كه مراد از كلمه" سماء" جهت بلندى و بالا باشد معناى رفع آن عبارت مى‏شود از اينكه سماء را در اصل بلند و بالا آفريد، نه اينكه بعد از خلقت آن را بلند كرد و به بالا برد، و در صورتى كه مراد از آن خود جهت بالا نباشد، بلكه أجرامى باشد كه در جهت بالا قرار دارند، آن وقت معناى رفع آن تقدير محلهاى آنها خواهد بود، و معناى جمله اين خواهد بود كه:

خداى تعالى محل ستارگان را نسبت به زمين بلند قرار داد، و اين تقدير را آن روز كرد كه زمين و آسمان همه يكپارچه بود، بعدا آنها را فتق و جداى از هم كرد، هم چنان كه فرمود:

" أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما" «2»

و به هر تقدير چه آن باشد و چه اين، منظور از رفع، رفع حسى است نه معنوى.

(1) تفسير كشاف، ج 4، ص 443.

(2) مگر آنها كه كفر ورزيدند نمى‏بينند كه آسمانها و زمين يكپارچه بودند، و ما آنها را از هم جدا كرديم؟! سوره انبياء، آيه 30.