اين بار گفتند:
اگر دشمنان، ما را بشناسند و ما خود را به آنان نشان دهيم تا آخرين نفر ما را نابود خواهند كرد، و ديگر احدى باقى نمىماند كه به سوى دين دعوت كند، پس بياييد در روى زمين پراكنده و پنهان شويم، تا خداى تعالى پيغمبرى را كه عيسى وعدهاش را داده مبعوث كند، و منظورشان از آن پيغمبر، من (محمد) بودم، ناگزير متفرق شده به غارهاى كوه پناه برده، از آن موقع رهبانيت را پى نهادند. بعضى از آنان متمسك به دين خود شده، و بعضى ديگر به كلى كافر شدند، آن گاه رسول خدا (ص) اين آيه را خواند:
" وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ ...".
آن گاه فرمود:
اى ابن ام عبد! آيا مىدانى رهبانيت امت من چيست؟
عرضه داشتم:
خدا و رسولش داناترند، فرمود:
رهبانيت امت من هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است «1».
و در كافى به سند خود از ابى الجارود روايت كرده كه گفت:
به امام ابى جعفر (ع) عرضه داشتم:
(من فكر مىكنم) خداى تعالى به اهل كتاب خير بسيارى داده.
پرسيد: چه خيرى؟
عرضه داشتم:
همين كه در باره آنان فرموده:
" الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ ... أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا".
مىگويد: امام در پاسخ فرمود:
خداى تعالى به شما مسلمانان نيز همان را داده كه به ايشان داده بود، و اين آيه را تلاوت كرد:
" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ"، كه منظور از نورى كه با آن آمد و شد كنيد امامى است كه به وى اقتدا كنيد «2».
و در مجمع البيان از سعيد بن جبير روايت كرده كه گفت:
رسول خدا (ص) جعفر (طيار) را با هفتاد سوار به سوى نجاشى روانه كرد تا او را دعوت كند، جعفر به نجاشى وارد شد و دعوتش كرد، و او دعوت وى را پذيرفت، و به رسول خدا (ص) ايمان آورد، همين كه جعفر خواست برگردد جمعى از افرادى كه به دعوت اسلام ايمان آورده بودند و از اهل مملكت نجاشى بودند و عدهشان به چهل نفر مىرسيد به نجاشى گفتند:
به ما اجازه بده به ديدن اين پيامبر برويم و به دست وى اسلام آوريم.
(1) مجمع البيان، ج 9، ص 243. (2) اصول كافى، ج 1، ص 194، ح 3.