يهوديان به جزع در آمدند، و گفتند:
اى محمد! مگر خداى تعالى تو را امر به فساد كرده، اگر اين درختان از تو شد بگذار سالم از آن تو باشد، و اگر از ما است چرا قطع مىكنى.
يهوديان وقتى چنين ديدند گفتند:
اى محمد! ما حاضريم از سرزمين تو بيرون شويم، به شرطى كه اموال ما را به ما بدهى.
حضرت فرمود:
اين كار را نمىكنم، و ليكن به شما اجازه مىدهم از اموالتان آن مقدار را كه شتران شما حمل كند با خود ببريد. يهوديان قبول نكردند، و چند روزى هم ماندند، آن گاه گفتند مىرويم، و به مقدار بار شتران از اموال خود مىبريم.
فرمود: نه بايد برويد و هيچ چيز با خود نبريد، هر كس از شما را ببينيم كه با خود چيزى مىبرد او را خواهيم كشت.
يهوديان از قلعههاى خود بيرون شده، جمعى از ايشان به فدك، و جمعى به وادى القرى، و گروهى به شام رفتند.
در اين باره بود كه آيات زير نازل شد:
" هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ".
و در باره اعتراضى كه يهوديان به آن جناب در مورد قطع اشجار كرده بودند، فرمود:
" ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ ... رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ".
و در باره عبد اللَّه بن ابى، و همفكرانش اين آيه نازل شد:
" أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا ... ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ" «1».
و در مجمع البيان از ابن عباس روايت آورده كه گفت:
رسول خدا (ص) مردم بنى النضير را محاصره كرد، به طورى كه كاملا در چنگال او قرار گرفتند، و به ناچار حاضر شدند هر چه آن جناب خواست بدهند، و در آخر اين طور با ايشان مصالحه كرد كه جان خود را سالم برگرفته از سرزمين و وطن خود بيرون شوند، و ايشان را به اذرعات شام گسيل بدارد. و براى هر سه نفر از ايشان يك شتر و يك مشك آب داد.
يهوديان به اذرعات شام، و به اريحا رفتند، مگر دو خانواده از آنان يكى خانواده ابى الحقيق، و يكى خانواده حى بن اخطب، كه به خيبر رفتند. و طايفهاى هم خود را به حيره رساندند «2».
(1) تفسير قمى، ج 2، ص 358. (2) مجمع البيان، ج 9، ص 257 و 258.