آسمانى ايشان است.
" وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً"- و نيز براى اينكه مؤمنين به اسلام هم وقتى ببينند كه اهل كتاب هم اين خبر قرآن را تصديق كردهاند، ايمانشان زيادتر شود.
" وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا"- و نيز براى اين بود كه در نتيجه بيماردلان منافق و كافران چنين و چنان كنند. بايد توجه داشت كه لام در جمله" ليقول" لام عاقبت است، به خلاف لام در" ليستيقن" كه لام تعليل به غايت است، براى اينكه كلام منافقان و كفار كه" ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا" كلامى تحقيرآميز است، و به منظور استهزاء گفته مىشود، و اين خود كفر است، و نمىتواند غايت و نتيجه براى عمل خداى تعالى شود، و مثلا بگوييم خداى تعالى به اين منظور عدد خازنان دوزخ را بيان كرد كه عدهاى كفر و نفاق بورزند، مگر اينكه اين به تبع چيز ديگرى غايت فعل خدا قرار گيرد، به خلاف استيقان كه خود مرحلهاى از ايمان است، و شايد همين اختلاف بين دو معنا باعث شده كه حرف" لام" دوباره تكرار شود، و بفرمايد:" ليستيقن" و" ليقول"، و گر نه اگر هر دو لام براى تعليل بود مىفرمود:" ليستيقن و يقول".
و معناى مجموع اين چند آيه چنين است كه:" اگر ما از عدد خازنان دوزخ خبر داديم، براى اين بود كه مايه آزمايش كفار و باعث يقين اهل كتاب و بيشتر شدن ايمان مؤمنين باشد، البته اين نتيجه هم بر آن غايات مترتب مىشود كه منافقين و كافردلان خواهند گفت:
خدا از اين مثل چه منظورى داشته".
مفسرين جمله" الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ" را به كسانى تفسير كردهاند كه دلهايشان مبتلا به شك و لجبازى و نفاق باشد و كلمه كافرون را به كسانى تفسير كردهاند كه تظاهر به كفر مىكنند، چه از مشركين و چه از ديگران «1».
گفتيم منظور از جمله" ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا" تحقير و استهزاء بوده، و منظورشان از كلمه" هذا" اشاره است به جمله" عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ" و كلمه" مثل" به معناى وصف است، و معناى جمله اين است كه: خدا چه منظور داشته از اينكه خازنان دوزخ را به صفت" تِسْعَةَ عَشَرَ" توصيف كرده؟ و خلاصه چطور ممكن است اين عده اندك قدرت آن را داشته باشند كه تمامى دوزخيان را كه اكثر افراد جن و انسند عذاب كنند؟
(1) تفسير فخر رازى، ج 30، ص 207.