و رسول خدا (ص) فرمود: دست بلند كردن يكى از مظاهر استكانت و التماس است كه خداى تعالى (در مذمت كفار) فرموده:" فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ- براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى" «1».
مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان از مقاتل از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى اين روايت را در تفسيرهاى خود آوردهاند. و نيز گفته همه عترت طاهره از آن جناب نقل كردهاند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودى زير گلو در هنگام نماز است «2».
و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابى جعفر روايت كرده كه در ذيل آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ" گفته است: يعنى نماز بخوان، و در معناى كلمه" وَ انْحَرْ" گفته: يعنى دستها را در آغاز نماز و هنگام گفتن تكبير افتتاح، بلند كن «3».
و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" گفته: خداى تعالى به رسول گراميش وحى فرستاد كه وقتى تكبير اول نماز را مىگويى دستها را تا برابر نحرت- گودى زير گلويت- بلند كن، اين است معناى نحر «4».
و در مجمع البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام صادق (ع) شنيدم كه در تفسير آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" مىفرمود: اين نحر عبارت است از بلند كردن دستهايت تا برابر صورت «5».
مؤلف: آن گاه مىگويد: عبد اللَّه بن سنان هم مثل اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز قريب به آن را جميل از آن جناب روايت كرده است «6».
و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طريق كلبى از ابى صالح از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: بزرگترين فرزند رسول خدا (ص) قاسم، سپس زينب، و آن گاه عبد اللَّه، و پس از او ام كلثوم، و آن گاه فاطمه و در آخر رقيه بود، قاسم از دنيا رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در مكه از دنيا رفت، و بعد از او عبد اللَّه از دنيا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او أبتر و بى عقب است، در
(1) الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2) مجمع البيان، ج 10، ص 550. (3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 403. (5 و 6) مجمع البيان، ج 10، ص 550.