يك درجه از خودخواهي اين است كه انسان " خودمحور " باشد ، به اين معنا كه [ فقط ] براي خودش كار مي كند و تمام كارها و حركاتش براي خودش است ، از صبح كه حركت مي كند تا شب كه مي خوابد تمام تلاشهايش براي زندگي خودش است ، براي شكمش است كه سير شود ، براي تنش است كه پوشيده شود و براي مسكنش است كه در جائي سكني گزيند . فعاليت در اين حد چطور است ؟ آيا اين ، سيئه اخلاقي و ضد اخلاق است كه انسان براي خودش در اين حد فعاليت كند ؟ [ بايد گفت اينگونه فعاليت ] اخلاق نيست ، يعني يك ارزش انساني نيست ، ولي در عين حال ضد اخلاق و يا يك بيماري هم نيست . در اينجا توضيحي درباره اخلاق و ضد اخلاق عرض مي كنم : قرآن براي انسان يك مقام فوق حيواني قائل است و يك مقام همدرجه با حيوان و يك مقام پائينتر از حيوان ، يعني انسان گاهي در حيوانيت با حيوان همدرجه مي شود ، گاهي ارزشي بالاتر از حيوان و حتي بالاتر از ملك و فرشته پيدا مي كند و گاهي ارزش منفي پيدا مي كند و زير صفر قرار مي گيرد ، يعني از حيوان هم پست تر مي شود . كارهاي انسان هم سه قسم است :
1.اخلاق يعني بالاتر از حد حيوان .
2.ضد اخلاق يعني پائينتر از حيوان .
3." نه اخلاق " ، يعني اخلاق نيست ولي ضد اخلاق هم نيست . " نه اخلاق و نه ضد اخلاق " يعني يك كار عادي در حد حيوان . حال اگر شما يك آدمي را در دنيا پيدا كنيد و اينطور آدمها زياد هستند كه درست خصلت كبوتر و يا گوسفند را دارد ، يعني فقط در فكر خودش است و بس ، از صبح كه بلند مي شود همه فعاليتش براي اين است كه شكم خود را سير كند و شب هم بخوابد ، چنين آدمي در حد حيوان است . كار او در اين حد ، اخلاق نيست ولي ضد اخلاق هم نيست .
اما يك وقت در مسئله " خود " ، مسئله اين نيست كه انسان به فكر زندگي خود است ، مسئله اين است كه دچار نوعي بيماري رواني است و در واقع ، آن مقام انسانيش در خدمت حيوانيتش قرار مي گيرد ، بعد مي بينيد " به خودكش " ( 1 ) مي شود ، نه فقط به اندازه اي كه بخواهد زندگي كند [ بلكه هدفش ، بيشتر جمع كردن است ] . كبوتر دانه جمع مي كند براي اينكه سير شود و اين ، يك امر طبيعي و عادي است ، اسب مي چرد براي اينكه سير شود ، اين هم يك امر عادي است .
اگر يك بشر بخواهد در اين حد باشد عادي است ، يعني يك حيوان است . اما يك وقت بشر گرفتار آز مي شود ، گرفتار حرص مي شود ، اينجا ديگر صحبت اين نيست كه مي خواهد براي زندگي
1 [ يعني همه چيز را براي خود مي خواهد ] .