انسان کامل

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 202/ 16
نمايش فراداده

لزوم هماهنگي در رشد ارزشهاي انساني

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين ، باري الخلائق أجمعين ، و الصلوش و السلام علي عبدالله و رسوله ، وحبيبه وصفيه ، وحافظ سره و مبلغ رسالاته ، سيدنا و نبينا و مولانا أبي القاسم محمد واله الطيبين الطاهرين المعصومين .

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم " و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين " . كامل در هر موجودي ، با موجود ديگر متفاوت است . مثلا " انسان كامل " غير از " فرشته كامل " است . اگر فرشته اي در فرشته بودن خودش به حد اعلي و به آخرين حد كمال ممكن برسد ، غير از اين است كه انسان در عالم انسان بودن خودش ، به حد اعلاي از كمال برسد .

علت تفاوت كمال در انسان با ساير موجودات

همان كساني كه ما را از وجود فرشتگان آگاه كرده اند ، گفته اند كه فرشتگان موجوداتي هستند كه از عقل محض آفريده شده اند ، از انديشه و فكر محض آفريده شده اند ، يعني در آنها هيچ جنبه خاكي ، مادي ، شهواني ، غضبي و مانند اينها وجود ندارد ، همچنانكه حيوانات ، صرفا خاكي هستند و از آنچه قرآن ، آن را روح خدايي معرفي مي كند ، بي بهره اند و اين انسان است كه موجودي است مركب از آنچه در فرشتگان وجود دارد و از آنچه در خاكيان موجود است ، هم ملكوتي است و هم ملكي ، هم علوي است و هم سفلي . اين تعبير در متن حديثي است كه در اصول كافي آمده است و اهل تسنن هم اين حديث را ظاهرا با عبارت نزديك به آن نقل كرده اند . مولوي در مثنوي اين حديث را به صورت شعر آورده است : در حديث آمد كه خلاق مجيد خلق عالم را سه گونه آفريد ( 1 ) بعد مي گويد يك گروه از نور مطلق آفريده شده اند و يك گروه ديگر كه مقصود حيوانات است از خشم و شهوت آفريده شده اند و خدا انسان را مركب آفريد . پس انسان كامل همچنانكه با يك حيوان كامل متفاوت است ( مثلا با يك اسب در حد اعلي و ايده آل و به حد كمال رسيده متفاوت است ) ، با يك فرشته كامل نيز

1 [ ادامه شعر چنين است :


  • يك گروه را جمله عقل و علم وجود آن فرشته است و نداند جز سجود نيست اندر عنصرش حرص و هوي نور مطلق زنده از عشق خدا يك گروه ديگر از دانش تهي همچو حيوان از علف در فربهي او نبيند جز كه اصطبل و علف از شقاوت غافل است و از شرف و آن سوم هست آدميزاد و بشر از فرشته نيمي و نيمي زخر تا كدامين غالب آيد در نبرد زين دوگانه تا كدامين برد نرد

  • آن فرشته است و نداند جز سجود نيست اندر عنصرش حرص و هوي نور مطلق زنده از عشق خدا يك گروه ديگر از دانش تهي همچو حيوان از علف در فربهي او نبيند جز كه اصطبل و علف از شقاوت غافل است و از شرف و آن سوم هست آدميزاد و بشر از فرشته نيمي و نيمي زخر تا كدامين غالب آيد در نبرد زين دوگانه تا كدامين برد نرد زين دوگانه تا كدامين برد نرد