مي دارد . اگر ديدي نماز مي خواني و در عين حال معصيت مي كني ، بدان كه نمازت نماز نيست . پس نمازت را درست كن . نماز ، تو را به همه ارزشهاي ديگر مي رساند به شرط اينكه نمازت واقعا نماز باشد . همه درسها را بايد از علي ( ع ) ياد بگيريم . علي ( ع ) مجمع تمام ارزشهاي اسلامي است و نهج البلاغه سخن اوست ، كتابي كه انسان به هر جاي آن [ مراجعه كند ] كانه منطقي ديگر مي بيند ، يعني يك انسان ديگري ، غير از انساني كه در جاي ديگر اين كتاب حرف مي زند ، مي بيند . در هر جائي ، علي ( ع ) يك شخصيت است [ به اين معنا كه ] شخصيتي است جامع همه ارزشهاي انساني . يك جا منطقش ، منطق حماسه است ، گوئي پس از دوره كودكي ، وارد نظام شده و دوره سربازي و بعد درجات نظامي را طي كرده و يك فرمانده شده است ، و غير از مسائل فرماندهي چيز ديگري نمي داند ، روحي است مملو از حماسه نظامي . در جاي ديگر سراغ همين علي مي رويم ، او را عارفي مي بينيم كه گوئي جز راز و نياز عاشقانه چيز ديگري را متوجه نيست .
شب بيست و يكم است . دو قطعه كوچك از نهج البلاغه از هر دو قسمت مي خوانم با اينكه قسمتهاي زيادي در اين زمينه ها هست براي اينكه با منطق اسلام آشنا بشويم . لشكر معاويه و لشكر علي ( ع ) ، در جائي كه كنار فرات بوده است ، به يكديگر نزديك مي شوند . معاويه دستور مي دهد يارانش پيش دستي كنند و قبل از اينكه علي ( ع ) و يارانش برسند ، آب را به روي آنان ببندند . ياران معاويه خيلي خوشحال مي شوند . [ پيش خود ] مي گويند از وسيله خوبي استفاده كرديم ، چون وقتي آنها بيايند آب به چنگشان نمي آيد و مجبور مي شوند فرار كنند . . . ( 1 ) علي ( ع ) فرمود :
ابتدا با يكديگر مذاكره كنيم بلكه بتوانيم با مذاكره ، مشكل را حل كنيم ( به اصطلاح گرهي را كه با دست مي شود باز كرد ، با دندان باز نكنيم ) ، كاري كنيم كه از جنگ و خونريزي ميان دو گروه از مسلمانان جلوگيري كنيم . [ سپس خطاب به معاويه فرمود ] : اما هنوز ما نرسيده ايم تو دست به چنين كاري زده اي ! معاويه شوراي جنگي تشكيل داد و قضيه را با سربازان و افسران خود مطرح كرد و گفت : شما چه مصلحت مي بينيد ؟ آنها را آزاد بگذاريم يا نه ؟ بعضي گفتند آزاد بگذاريم و بعضي گفتند نه . عمروعاص گفت : آزاد بگذاريد ، براي اينكه اگر آزاد نگذاريد به زور از شما مي گيرند و آبرويتان مي رود .
به هر حال آنها آزاد نگذاشتند و جنگ را به علي ( ع ) تحميل كردند . اينجاست كه علي ( ع ) يك خطابه حماسي در مقابل لشكرش ايراد مي كند كه اثرش از هزار طبل و هزار شيپور و هزار نغمه و مارش نظامي بيشتر است . صدا زد : قد استطعموكم القتال ، فاقروا علي مذلة و تأخير محلة ، او رووا السيوف من الدماء ترووا من الماء معاويه گروهي از گمراهان را دور خودش جمع كرده است و آنها آب را به روي شما بسته اند ، مي دانيد چه كرده اند ؟ آب را به روي شما بسته اند . اصحاب من ! تشنه هستيد ؟ آب مي خواهيد ؟ سراغ من آمده ايد كه آب
1 [ افتادگي از نوار است ] .