مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 597
نمايش فراداده
دفتر سوم از كتاب مثنوىبازگشتن فرعون از ميدان به شهر شاد بتفريق بنى اسرائيل از زنانشان در شب حمل
-
شه شبانگه باز آمد شادمان
خازنش عمران هم اندر خدمتش
گفت اى عمران برين در خسپ تو
گفت خسپم هم برين درگاه تو
بود عمران هم ز اسرائيليان
كى گمان بردى كه او عصيان كند
كى گمان بردى كه او عصيان كند
-
كامشبان حملست و دورند از زنان
هم به شهر آمد قرين صحبتش
هين مرو سوى زن و صحبت مجو
هيچ ننديشم بجز دلخواه تو
ليك مر فرعون را دل بود و جان
آنك خوف جان فرعون آن كند
آنك خوف جان فرعون آن كند