مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 864
نمايش فراداده
دفتر سوم از كتاب مثنوىمنجذب شدن جان نيز به عالم ارواح و تقاضاى او و ميل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزاى اجسام كى هم كنده ى پاى باز روح اند
-
گويد اى اجزاى پست فرشيم
ميل تن در سبزه و آب روان
ميل جان اندر حيات و در حى است
ميل جان در حكمتست و در علوم
ميل جان اندر ترقى و شرف
ميل و عشق آن شرف هم سوى جان
حاصل آنك هر كه او طالب بود
گر بگويم شرح اين بى حد شود
آدمى حيوان نباتى و جماد
بي مرادان بر مرادى مي تنند
ليك ميل عاشقان لاغر كند
عشق معشوقان دو رخ افروخته
كهربا عاشق به شكل بي نياز
اين رها كن عشق آن تشنه دهان
دود آن عشق و غم آتش كده
ليكش از ناموس و بوش و آب رو
رحمتش مشتاق آن مسكين شده
عقل حيران كين عجب او را كشيد
ترك جلدى كن كزين ناواقفى
اين سخن را بعد ازين مدفون كنم
اين سخن را بعد ازين مدفون كنم
-
غربت من تلختر من عرشيم
زان بود كه اصل او آمد از آن
زانك جان لامكان اصل وى است
ميل تن در باغ و راغست و كروم
ميل تن در كسب و اسباب علف
زين يحب را و يحبون را بدان
جان مطلوبش درو راغب بود
مثنوى هشتاد تا كاغذ شود
هر مرادى عاشق هر بي مراد
و آن مرادان جذب ايشان مي كنند
ميل معشوقان خوش و خوش فر كند
عشق عاشق جان او را سوخته
كاه مي كوشد در آن راه دراز
تافت اندر سينه ى صدر جهان
رفته در مخدوم او مشفق شده
شرم مي آمد كه وا جويد ازو
سلطنت زين لطف مانع آمده
يا كشش زان سو بدينجانب رسيد
لب ببند الله اعلم بالخفى
آن كشنده مي كشد من چون كنم
آن كشنده مي كشد من چون كنم