بعضي از زنده ها را كه هنوز نمرده اند ولي در وقت خوابيدن مي گيرد ، آن كه مرد ديگر نفسش بر نمي گردد و آن كه خوابيده است آن را دو مرتبه مي فرستد . معلوم مي شود از نظر قرآن يك چيزي هست كه نام او " نفس " است . " فيمسك التي قضي عليها الموت " آن كه حكم مرگ بر او شده است ، نگهش مي دارد " و يرسل الاخري الي اجل مسمي " ( 1 ) و آن ديگري ( يعني خوابيده ) را مي فرستد تا يك وقت مقدر و تعيين شده كه آن هم براي هميشه بايد گرفته شود . خود خوابيدن را باز اگر ما از نظر جسماني در نظر بگيريم يك حالت خيلي عادي است . اگر چه من نمي دانم و در بعضي كتابها خوانده ام كه هنوز راز خوابيدن هم صد در صد كشف نشده است
تا چه رسد به راز خواب ديدن ، ولي خواب را از نظر اصول جسماني جز قطع يك سلسله روابط چيزي نيست . اما قرآن خواب را كه در آن حال شعور انسان ضعيف شده و در يك حدي [ از بين ] رفته ، يك نوع عقب بردن و عقب كشيدن همان نفس مي داند ، جدا كردن آن نفس مي داند
و بيداري را مساوي با بازگشتن همان نفس ( آن چيزي كه خودش اسمش را نفس گذاشته است ) . اين يك سلسله آيات است . حالا شما راجع به اين آيات تأمل كنيد ، ببينيد اين آيات را مي شود طور ديگري تفسير كرد كه مفهومش اين نباشد كه مردن بيرون بردن و تحويل گرفتن يك چيز است از انسان يا نه ؟ ظاهرش كه اين است .
از جمله آيات ، آياتي است كه اگر چه مخصوص شهداست ولي از نظر صراحت شايد هيچ آيه اي تا اين مقدار صريح نباشد . در دو جاي قرآن اين مطلب آمده است كه مبادا گمان كنيد كه آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده هستند ، خير ، زنده اند . در يك آيه كه در سوره بقره است ، اين طور مي فرمايد : " و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون " ( 2 ) . به آنها نگوييد مرده ها ، آنها زنده اند ولي شما مستشعر نيستند ، شما درك نمي كنيد ، شما خيال مي كنيد مرده اند ، واقعا آنها زنده هستند .
. 1 زمر / . 42
. 2 بقره / . 155