و در آن، تصريح پيامبر صلي الله عليه و آله به ولايت على عليه السلام را با صد و پنجاه طريق، روايت كرده است 1. 2 ابن عساكر نيز در موارد متعددى از اثر عظيمش، از اين حديث ياد نموده و فقط در يك مورد، نود طريق آن را ياد كرده است 3 و چنين است يادكرد بسيارى ديگر از محدّثان و مفسّران و عالمان.
با اين همه، اگر كسى يا كسانى، در صدور حديث و يا چگونگى نقل آن ترديد روا دارند، بىگمان از سَرِ استكبار و رويارويى با حق است و نه چيز ديگر.
از آنچه در آغاز سخن آورديم و پس از اين نيز گستردهتر بدان خواهيم پرداخت و نيز با ديدن متون (نصوص) بسيار آن، روشن مىشود كه در آن روز، كسى ترديد نكرد كه جمله: «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست»، سرپرستى، توليت امور، امامت و پيشوايى را مىرسانَد.
البتّه روشن است كه واژه «مولا» بار معنايى گستردهاى دارد؛ 4 امّا از معانى مختلف آن، جز آنچه را ياد شد، نمىتوان در اين مورد، مراد دانست.
پژوهش در متون كهن ادبى، لغوى و تفسيرى، نشانگر آن است كه از معانى روشن «مولا»: سرپرست، شايستهتر براى تصرّف در امور، و اولى در زعامت و
1 - إقبال الأعمال: 2 /
240. 2 - ر.ك: الغدير فى التراث الإسلامى: 45، كه در آن از اهميّت
كتاب ابن عقده و تأثير آن در آثار بعدى به دقّت، سخن رفته است. 3 - ر.ك: تاريخ دمشق: 42 / 204. 4 - ر.ك: الغدير: 1 / 641 كه معانى مختلف را برشمرده است.