آيا آن، از سوىِ خداست و يا خود بدان همّت گماشتى؟
پيامبر صلي الله عليه و آله سه بار با سوگند، تأكيد مىكند كه بر اساس وحى الهى چنين مىكنم؛ امّا او تيرهجانى پيشه مىكند و از خداوند، عذاب مىطلبد. خداوند، سنگى فرو مىفرستد و او، بدان كشته مىشود. پس آيات: «سَأَلَ سَآئِلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ؛ 1 خواهندهاى عذابى واقع شدنى را خواست...» نازل مىگردد.
روشن است كه او از جمله: «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست»، امامت و پيشوايى را مىفهميد؛ چرا كه در اعتراضش به پيامبر خدا، از جمله گفت: سپس راضى نشدى، تا اينكه اين جوان را بلند كردى و گفتى:
«هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست».
افزون بر اين، تأكيد بر دوستى مولا و علنى نمودن لزوم مهرورزى به وى، اين همه خشم و گردنكشى لازم نداشت. 2
گويا در آن روزگاران و به هنگامى كه اين سخنْ علنى شد، هيچ كس در مفهوم آن (امامت، پيشوايى و زعامت) ترديد نكرده است. بيماردلان نيز از سَرِ سستباورى، در سخن پيامبر صلي الله عليه و آله به ترديد نگريستهاند، وگرنه در معناى جمله، هرگز ترديد نكردهاند.
در همان روزگاران و پس از آن واقعه و گاه حتّى سالهاى سال بعد از آن نيز كسانى با استناد بدان حادثه، على عليه السلام را «مولا» ناميدهاند و كسانى على عليه السلام را «مولا» خطاب مىكنند. على عليه السلام خود، چرايى اين تعبير را از آنها مىخواهد. آنها مىگويند:
[چون] روز غدير خم، شنيديم كه پيامبر خدا مىگويد: «هر كه من مولاى اويم، اين [على [مولاى اوست». 3
1 - معارج، آيه 1. 2 - براى روايات و نقلهاى بسيار ديگر، ر.ك: ص 297
(درخواست عذاب). 3 - ر.ك: ص 198
(على، مولاى آن كسى است كه پيامبر، مولاى او باشد).