1. پيامبر خدا بارهاى بار از «لزوم تمسّك به ثقلين» سخن گفته و آن را عامل «جلوگيرى از گمراهى» دانسته بود. در اين وصيّت نيز پيامبر صلي الله عليه و آله بدان ويژگى تصريح كرده است: «نوشتهاى كه هرگز گمراه نشويد».
2. بايد تأمّل و بررسى كرد كه نگاشتن چه چيزى مىتوانست آن همه عكسالعمل بيافريند، چندان كه بر پيامبر خدا اهانت روا شود. چه چيز بجز «رهبرى» مىتوانست تا بدان حد، مخالفت بيافريند و غوغا ايجاد كند، بدان سان كه پيامبر صلي الله عليه و آله با سوز و گداز بگويد: «برخيزيد و از كنار من دور شويد».
3. ابن عبّاس ـ كه هماره با تأسّف شديد و گاه با گريه و اشكِ چشم، از آن روز [روز پنجشنبه] ياد مىكرد ـ مىگويد:
پيامبر صلي الله عليه و آله پس از آن همه غوغا ـ كه هرگز شايسته محضر ايشان نبود ـ فرمود: «به سه چيز، سفارش مىكنم: مشركان را از جزيرة العرب بيرون برانيد و نمايندگان را بپذيريد، همانگونه كه من مىپذيرفتم، و...».
ابن ابى نجيح كه اين روايت را از سعيد بن جُبير نقل مىكند، مىگويد:
و سعيد، از گفتن سومى ساكت شد. نمىدانم از سر عمد، ساكت شد و يا آن را فراموش كرد. نمىدانم آن را وا نهاد و يا از يادش رفت. 1 سعيد، فراموش كرده است، يا از بازگفتن آن در روزگار حَجّاج بن يوسف و در زير برق شمشير او، سكوت نموده است و يا اين كه حافظه تاريخ، آن را از ياد برده و به لحاظ مصلحت حاكميت، «حقيقت» را به مسلخ «مصلحت» كشانده است؟
علاّمه سيّد عبد الحسين شرف الدين، نوشته است:
سومين نكته، چيزى جز همان كه پيامبر صلي الله عليه و آله مىخواست براى حفظ امّت از گمراهى بنويسد، نيست؛ امّا سياست، محدّثان را به فراموشى آن
مسند ابن حنبل: 1 / 477 / 1935.