گفت: نه.... به خدا سوگند، اگر به مروان صد درهم نيز بدهى، زياد دادهاى!
عثمان گفت: «اى ابن ارقم! كليدها را بگذار كه به زودى، كس ديگرى را [به جاى تو [مىيابيم». 1
1096 .أنساب الأشراف ـ به نقل از اُمّ بَكر، دختر مِسوَر ـ: چون مروانْ خانهاش را در مدينه ساخت، مردم را به مهمانى دعوت كرد و مِسوَر نيز در ميان دعوتشدگان بود.
مروان در گفتگويش با آنان گفت: به خدا سوگند، براى اين خانهام، درهمى يا بيشتر را از بيت المال مسلمانان هزينه نكردهام.
مسور گفت: اگر غذايت را مىخوردى و ساكت مىماندى، برايت بهتر بود! تو همراه ما در افريقا جنگيدى، در حالى كه دارايى و بَرده و كارگر و اعتبارت، از همه ما كمتر بود. [عثمان] ابن عفّان، خُمس [غنيمت]هاى افريقا را به تو داد، و [نيز [كارگزار گردآورى زكات بودى و دارايىهاى مسلمانان را ربودى. 2
1097 .المعارف: پيامبر خدا، مَهزور (جايگاه بازار مدينه) را صدقهاى براى مسلمانان قرار داد؛ ولى عثمان، آن را به حارث بن حكم، برادر مروان بن حكم، داد و فدك را نيز به مروان بخشيد كه آن نيز صدقه پيامبر خدا بود. 3
1098 .أنساب الأشراف ـ به نقل از اُمّ بكر، از پدرش عثمان ـ: شترانى را كه به
1 - شرح نهج البلاغة: 1/199 . 2 - أنساب الأشراف: 6/136، شرح نهج البلاغة:
3/37، الأوائل: 127 . 3 - المعارف، ابن قتيبه: 195، العقد الفريد: 3/291، شرح نهج البلاغة:
1/198 .