بر اين باوريم كه اگر «سياست» در مكتبهاى علوى و اموى، به درستى تعريف شود و مبانى سياسى امام در كشوردارى، گرچه به اجمال، روشن شود، ايرادهايى كه بر بينش سياسى ايشان مىگرفتهاند و شايد هنوز هم در بيان و بنان كسانى جلوهگر باشد، پاسخ مىيابد و از سياست وى، به درستى و با استوارى، مىتوان دفاع كرد.
از نگاه امام على عليه السلام ، بينش سياسى، از استوارترين شرايط رهبرى است. امام، سياستفهمى و درك درست از سياست را نه تنها رمز تداوم حكومت مىداند؛ بلكه بر اين نكته دقيق، تأكيد مىورزيده است كه «كشوردارى، عين سياست است». 1 او تصريح مىكند كه ناتوانى سياسى، آفتى است كه زمامدارى زمامداران را به زوال، تهديد مىكند. از نگاه امام، حاكمانى كه از بينش سياسى قوى و كارآمدى برخوردار نيستند، حاكميتِ درازى نخواهند داشت، و در نهايت، بر اساس آموزههاى علوى، سياستهاى غلط، نشانه سقوط دولتها و زوال حكومتهاست. 2 بدينسان، اداره جامعه براساس مبانى اسلام، در مكتب علوى، تنها با سياستمدارى درست حاكمان، امكانپذير است. به ديگر سخن، سياستمدارى، يكى از اصول عام مديريتى است و در اين نكته، تفاوتى ميان مكتبها نيست. آنچه اسلام را در اين زمينه از ساير مكتبها جدا مىكند و سياست علوى را در برابر ديگر سياستها جلو مىاندازد و روياروى سياست اموى مىسازد، نوع نگرش و نحوه تلقّى و چگونگى فهم و برداشت از سياست است.
سياست در مكتب اموى، عبارت است از «تشخيص هدف و به دست آوردن آن
1 - ر.ك: ص 364 (تدبير نيكو). 2 - ر.ك: ص 360 (تدبير نادرست).