2266.الجمل ـ به نقل از معاذ بن عبيد اللّه تميمى ـ: به خدا سوگند، ياران على عليه السلام را ديدم كه به شتر [عايشه [رسيده بودند و از ميان آنان، كسى بانگ برآورد: شتر را پى كنيد! آن را پِى كردند و بر زمين افتاد. آنگاه على عليه السلام فرياد برآورد: «هركس اسلحه بر زمين اندازد، در امان است و هركس وارد خانهاش گردد، در امان است».
به خدا سوگند، بزرگوارتر از على عليه السلام در عفو و گذشت نديدهام. 1 2267.شرح الأخبار ـ به نقل از موسى بن طلحة بن عبيد اللّه، كه از كسانى بود كه در جنگ جمل به اسارت درآمد و به همراه ساير اسيران در بصره زندانى شد ـ : من در زندانِ على عليه السلام در بصره بودم. شنيدم منادى صدا مىزند: موسى بن طلحة بن عبيداللّه كجاست؟ من و زندانيان، استرجاع كرديم («إنّا للّه» گفتيم) و زندانيان گفتند: تو را مىكُشد.
على عليه السلام مرا به نزد خود خواست. وقتى در برابرش ايستادم، به من فرمود: «اى موسى!».
گفتم: بله، اى اميرمؤمنان!
فرمود: «سه مرتبه بگو: استغفر اللّه و اتوب اليه!» .
من سه بارْ آن را گفتم. سپس به كسانى كه همراه وى بودند، فرمود: «رهايش كنيد!» و به من فرمود: «هركجا مىخواهى، برو و آنچه از اسلحه و حيوان در سپاه ما دارى، بردار و در آينده زندگىات از خدا بترس و در خانهات بنشين».
از او سپاسگزارى كردم و رفتم. 2
2268.امام زين العابدين عليه السلام : بر مروان بن حَكم وارد شدم. گفت: كسى را بزرگوارتر از پدرت به هنگام پيروزى نديدم. در جنگ جمل، بر ما مسلّط گشت و
1 -
الجمل: 365. نيز، ر. ك: الأمالى ، مفيد: 25/8 وتاريخ اليعقوبى: 20/183 . 2 - شرح الأخبار: 1/389/331، مناقب آل أبى
طالب : 2/114 .