دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 5 -صفحه : 368/ 49
نمايش فراداده

بر آنها اتّفاق نظر دارند ـ: آنان، به امامت على عليه السلام در زمان خودش (پس از سه خليفه) معتقدند و على عليه السلام را در جنگ‏هايش در بصره، صفّين و نهروان، تأييد مى‏كنند. آنان درباره جنگ صفّين معتقدند كه: حق با على عليه السلام بوده است و معاويه و يارانش بر او سركشى كردند. بدين معنا كه در رفتار خود با على عليه السلام اشتباه كردند؛ ولى با اشتباهشان كافر نشدند. 1 2064.فيض القدير ـ به نقل از عبد القاهر جُرجانى 2 (در كتاب الإمامة) ـ: فقيهان حجاز و عراق از دو تيره حديث‏گرا و اهل رأى كه از جمله آنهايند: مالك، شافعى، ابوحنيفه، اَوزاعى، و اكثر قابل توجّهى از متكلّمان و مسلمانان، اتّفاق نظر دارند كه على عليه السلام در پيكارش با اهل صِفّينْ درستكار بود، چنان كه در نبرد با لشكر جمل نيز درستكار بود، و كسانى كه با وى جنگيدند، سركشانِ ستمكار به وى بودند؛ ليكن با سركشى‏شان كافر نشدند. 3

2065.التذكرة ـ به نقل از ابو المعالى 4 ـ: على عليه السلام پيشوايى بود كه در حكومتش

1 - الفرق بين الفِرق: 309.

2 -  ابو بكر عبد القاهر بن عبد الرحمان جُرجانى، شافعى، دانشمند و اشعرى و اهل عبادت و ديندارى بود و در نحو، نمونه بود. وى شرحى مبسوط براى الإيضاح تأليف كرد كه سى جلد بود. او كتاب اعجاز القرآن را در حجم زياد نوشت و مختصر شرح الإيضاح در سه جلد و نيز كتاب العوامل المئة والمفتاح را نوشت و سوره فاتحه را در يك جلد، تفسير كرد. همچنين كتاب العمد فى التصريف و الجمل و كتاب‏هاى ديگرى نوشت. او در سال 471 ق، فوت كرد، برخى نيز گفته‏اند در سال 470 ق. (سير أعلام النبلاء: 18 / 432/211).

3 -  فيض القدير: 6/366، التذكرة، قُرطُبى: 2/422/1789. نيز، ر. ك: نصب الراية: 4/69.

4 -  امام الحَرَمين، ابو المعالى، عبد الملك بن امام ابو محمّد عبد اللّه‏ بن يوسف بن عبد اللّه‏ بن يوسف بن محمّد بن حيويه جوينى نيشابورى، ضياء الدين شافعى (419 ـ 478 ق). وى در خانه‏اش دفن شد و پس از چند سال به مقبره امام حسين عليه السلام منتقل شد و در كنار پدرش مدفون گشت.

ابو سعد سمعانى گويد: ابو المعالى، امام الأئمه به صورت مطلق بود، شرق و غرب بر پيشوايى‏اش اتّفاق داشتند و مانندش ديده نشده است. او نزد پدرش فقه آموخت. هنگامى كه پدرش فوت كرد، ابوالمعالى بيست ساله بود و به جاى وى تدريس كرد سپس به حج رفت و چهار سال آن جا بود، تدريس كرد و فتوا مى‏داد و ميان مذاهب گوناگون، جمع مى‏كرد، تا اين كه پس از گذشت دوران تعصّب‏ورزى به شهر خود بازگشت و در نظاميه نيشابور، تدريس مى‏كرد. نزد او سيصد نفر براى درس‏آموزى حضور مى‏يافتند. (سير أعلام النبلاء: 18 / 468 / 240)