و دستها برآورده شدهاند. بار خدايا! ميان ما و دشمن ما به حق داورى كن، كه تو بهترينِ داورانى!».
سپس سه بار گفت: «لا إله إلاّ اللّه و اللّه اكبر!». 1
2468.الأخبار الطّوال: آنگاه كه محرّم به پايان رسيد، على عليه السلام آوازگَرى فرستاد و او به هنگام غروب خورشيد، در اردوگاه معاويه ندا در داد: «همانا ما دست از نبرد بداشتيم تا ماههاى حرام به فرجام رسند؛ و اكنون چنين شده است و ما همگى سويتان مىآييم، كه خدا خيانتپيشگان در پيمان را دوست ندارد». 2 2469.تاريخ الطبرى ـ به نقل از جعفر بن حُذَيفه ـ: سپاهيان درنگ ورزيدند تا آن كه فرجامِ ماه محرّم نزديك شد و على عليه السلام به مرثد بن حارث جشمى فرمان داد تا ندا در دهد و او هنگام غروب آفتاب، شاميان را ندا در داد: هلا كه امير مؤمنان به شما مىگويد: «همانا با شما مدارا كردم تا به سوى حق باز آييد و توبه كنيد. كتاب خداوندرا بر شما حجّت آوردم و به آن فرا خواندمتان؛ امّا از سركشى دست نكشيديد و حق را اجابت نكرديد. من يكسره به سويتان مىآيم كه خدا خيانتپيشگان را دوست ندارد».
سپس شاميان، غوغاگرانه به اميران و سَرانِ خويش پناه آوردند. معاويه و عمرو بن عاص برون شدند و فوجها را آراستند و سپاه را آماده ساختند و آتشها برافروختند. على عليه السلام نيز سراسرِ شب را به آمادهسازى سپاه و فوجآرايى پرداخت و خود در ميان ايشان مىگشت و به نبرد تشويقشان مىكرد. 3
1 - مهج الدعوات: 127، وقعة
صفّين: 477، شرح نهجالبلاغة: 2/211، ينابيعالمودّة: 2/11. 2 - الأخبار الطوال:
171. 3 - تاريخ الطبرى: 5/10، الكامل فى التاريخ: 2/370،
مروج الذهب: 2/387.