دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 6 -صفحه : 439/ 274
نمايش فراداده

تاريخى اين احتمال را تأييد نمى‏كنند، بلكه ظاهر سخنان امام عليه السلام درباره او برخلاف اين مدّعاست. آنچه مسلّم است، او فردى ساده‏لوح و مخالف سياست‏هاى امام عليه السلام در برخورد قاطع با فتنه‏انگيزان داخلى بوده است و به‏همين جهت، هنگامى كه امام عليه السلام عازم جنگ بصره بود، او كه فرماندار كوفه بود، از مردم خواست در خانه بنشينند و به كمك على عليه السلام نروند و سرانجام با برخورد قاطعانه مالك اشتر، از دارالحكومه رانده شد.

اكنون اين سؤال مطرح است كه: چرا امام عليه السلام شخص ساده‏لوحى را با اين سوء سابقه به‏عنوان نماينده خود در جريان حكميّت تعيين كرد؟ آيا نمى‏دانست با تعيين ابوموسى به عنوان حَكَم، نتيجه حكميّت چه خواهد شد؟

پاسخ اين است كه: آرى، امام عليه السلام مى‏دانست كه نتيجه چه خواهد شد و لذا به گفته عبداللّه‏ بن ابى رافع، كاتب امام عليه السلام ، هنگامى كه ابو موسى براى شركت در جلسه حكميّت از امام جدا شد، على عليه السلام گفت:

گويى مى‏بينم كه فريب مى‏خورَد. 1 امّا همان جريان فشارى كه امام عليه السلام را وادار به پذيرش حكميّت كرد، او را ناچار به پذيرش نمايندگى ابوموسى نيز نمود. هرچه امام عليه السلام تلاش كرد كه عبد اللّه‏ بن عبّاس يا مالك اَشتر به‏عنوان حَكمَ تعيين شود، آنها نپذيرفتند.

على عليه السلام گفت: «شما در آغازِ اين كار، از من سرپيچيديد. پس اكنون ديگر سرنپيچيد. رأى من آن نيست كه ابو موسى را بر گزينم».

اشعث و زيد بن حُصَين طائى و مسعر بن فَدَكى گفتند: ما جز به او رضايت نمى‏دهيم، كه او ما را از جنگْ حذر داد و ما در آن افتاديم.

على عليه السلام گفت: «مرا به وى اطمينانى نيست، كه او از من جدا شد و مردم را از

ر. ك: ص 271 (ارزيابى دو داور).