اين كار طفره رفت. پس آن دو به رنجش افكندند و او را به سختى دچار ساختند. آنگاه وى نيز بيعت كرد و تسليم ايشان شد، در حالى كه آن دو، وى را در كار خود مشاركت نمىدادند و از سرّ خويش آگاهش نمىكردند تا آن دم كه درگذشتند و دورانشان سرآمد.
سپس سومينِ ايشان، عثمان بن عفّان، به خلافت برخاست، به راه ايشان رفت و به روش آنان راه پيمود. امّا تو و رهبرت (على) او را نكوهش كرديد، چندان كه دورافتادگانِ گنهپيشه در او طمع بردند و شما به توطئه پنهان و آشكار ضدّ او پرداختيد و دشمنى و ناراستىتان را آشكارا نشان داديد، تا آن كه به آرزوى خود درباره او دست يافتيد.
اى پسر ابو بكر! به هوش باش كه به زودى پيامدهاى تلخ كارت را خواهى ديد؛ و پاى از گليم خويش بيرون مَنِه كه تو هرگز برابر يا همتراز با كسى نيستى كه كوهها صبرش را پيمانه مىكنند، نيزهاش با هيچ نيرويى خم نمىپذيرد، و هيچ شكيبايى به گَردِ حوصلهاش نمىرسد.
پدرت شالوده خود را بر نهاد و حكومت و بنيانش را پايه گذاشت. پس اگر راهى كه ما در آنيم، راست باشد، پدرت بنيانگذار آن است و اگر ناراست باشد، نيز! و ما شريكان اوييم و راه وى را مىپوييم و به رفتار او اقتدا مىجوييم. اگر پدرت پيش از ما اين راه را نپيموده بود، ما با فرزند ابوطالب و به وى تسليم مىگشتيم. امّا ما ديديم كه پدرت چنين كرد و ما نيز به شيوه او راه پيموديم و از رفتار او پيروى كرديم. پس در آنچه درست مىپندارى، نخست پدرت را سرزنش كن؛ يا اگر چنين نمىكنى، ما را وا گذار. درود بر هر كه باز گردد و از گمگشتىاش به راه آيد و توبه ورزد! 1
وقعة صفّين: 119، الاحتجاج: 1/436/98، الاختصاص: 126 ، شرح نهجالبلاغة: 3/189.