بدعتهاى روا داشته شده بر سنّت را گزارش مىكند و از آنچه زمامداران پيشين، چونان ميراثى براى مردم وانهادهاند، دردمندانه پرده برمىگيرد، با تأكيد بر اينكه ديگر از او كارى ساخته نيست؛ چرا كه اگر بر اين دگرگونى فرهنگى پاى نبندد و مبارزه با انحرافات فرهنگى را ادامه دهد، سپاه، پراكنده خواهد شد و او تنها خواهد ماند؛ تنهاىِ تنها. كلام دردگذارانه امام را بنگريد:
ولَو حَمَلتُ النّاسَ عَلى تَركِها وحَوَّلتُها إلى مَواضِعِها وإلى ما كانَت في عَهدِ رَسولِاللّهِ صلي الله عليه و آله لَتَفَرَّقَ عَنّي جُندي حَتّى أبقى وَحدي أو قَليلٌ مِن شيعَتي. 1 اگر مردم را به كنار گذاردن سنّتشان وا دارم و سنّتها را به جايگاه نخستين و آن گونه كه در زمان پيامبر خدا بود، تغيير دهم، سپاهم پراكنده شود و تنها مانم يا با گروهى اندك از پيروانم.
آنچه را امام عليه السلام به اجمال در صحرا براى كميل بن زياد بيان كرد، يعنى خيانت نخبگان و پيروى تودهها، و آنچه را در اين مورد در مجلس خاصّى ـ كه جمعى از مقرّبان و پيروان مخلص را در برداشت ـ بيان فرمود، ديگر بار در يك سخنرانى طولانى در ماههاى آخر حكومت خود به صورت مفصّل در برابر همه مردم بازگفت و بدين گونه، حجّت را بر همگان تمام كرد.
امام عليه السلام در اين سخنرانى كه به «خطبه قاصعه» 2معروف شده و پس از جنگ نهروانْ ايراد شده است، نكات بنيادى بسيار مهمّى را در چرايى و چگونگى شكست انقلابهاى دينى قبل از اسلام، بيان كرده و آينده تاريخ اسلام را به گونهاى دقيق، پيشبينى كرده است.
1 - ر.ك: ج 4، ص 162، ح 1351. 2 - نهج البلاغة: خطبه 192.