دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 7 -صفحه : 344/ 200
نمايش فراداده

به عيادت على بن ابى طالب عليه السلام رفتيم، در بيمارى‏اى كه به او رسيده بود و از آن سنگين شده بود. پدرم به او گفت: چه چيزْ تو را در اين منزلْ نگه داشته است؟ اگر اجلت فرارسد، جز باديه‏نشينان جُهَينه كسى به تو نخواهد رسيد. [بهتر است [تو را به مدينه ببرند، كه اگر مرگت فرا رسد، ياران تو عهده‏دار كار تو گردند و بر تو نماز بخوانند.

على عليه السلام فرمود: «پيامبر خدا به من فرموده است كه من نمى‏ميرم تا آن كه به حكومت برسم. آن‏گاه مَحاسنم از خون سرم رنگين مى‏شود». پس كشته شد.

ابوفضاله در روز صفّين در ركاب على عليه السلام كشته شد. 1

1 / 3

پدرم فداى شهيد تنها!

2883.مسند أبى يعلى ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر صلي الله عليه و آله را ديدم كه على را در بر گرفت و بوسيد، در حالى كه مى‏گفت: «پدرم فداى تنهاىِ شهيد! پدرم فداى تنهاىِ شهيد!». 2

2884.الأمالى ـ به نقل از عايشه ـ: على بن ابى طالب عليه السلام خدمت پيامبر آمد و اجازه ورود خواست. پيامبر صلي الله عليه و آله اذن نداد. بار ديگر اجازه خواست. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «اى على! داخل شو». چون وارد شد، پيامبر خدا به‏سوى او بلند شد، او را در آغوش گرفت و ميان دو چشمش را بوسيد و فرمود: «پدرم فداى شهيد! پدرم فداى تنهاىِ شهيد!». 3

1 -  مسند ابن حنبل: 1/219/802، فضائل الصحابة: 2/694/1187.

2 -  مسند أبى‏يعلى: 4/318/4558، تاريخ دمشق: 42/549/9061.

3 -  الأمالى، مفيد: 72/6، بحارالأنوار: 38/306/7.