2793.وقعة صِفّين ـ به نقل از صالح بن صدقه كه پس از بيان نامه امام على عليه السلام به معاويه و فرستادن آن توسط جرير بن عبد اللّه و درنگ دراز مدّت او نزد معاويه، آورده استـ: پس از آن كه جرير نزد على عليه السلام بازگشت، سخنان تهمتآميز مردم درباره جرير در مسئله معاويه زياد شد... جرير كه آن حرفها را شنيد، به قرقيسيا 1 رفت، مردمى از قسر 2 از بستگان او نيز به او پيوستند. 3
2794.امام على عليه السلام ـ پيش از آن كه جرير بن عبد اللّه جدا شود، درباره وى گفته بود ـ: امّا اين مرد خشن در جاهليت (يعنى جرير بن عبد اللّه بجلى)، او همه را پايينتر از خود مىپندارد و همه را كوچك شمرده، تحقير مىكند. او لبريز از آتش است، در عين حال، در پى رياست و حكومت است. و اين يك چشم (يعنى اشعث)، او را گمراه ساخته به طغيان مىكشاند. اگر سخنى با وى بگويد، دروغ
1 - قرقيسيا،
شهرى بر كرانه فرات و خابور، نزديك رقّه . (تقويم البلدان : 281) 2 - طايفهاى از قبيله بجيله. 3 - وقعة
صفّين: 59 ـ 61.