خسرو و شیرین

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

نسخه متنی -صفحه : 380/ 8
نمايش فراداده

آمرزش خواستن

  • خدايا چون گل ما را سرشتى به ما بر خدمت خود عرض كردى چو ما با ضعف خود دربند آنيم تو با چندان عنايت ها كه دارى بدين اميدهاى شاخ در شاخ و گرنه ما كدامين خاك باشيم خلاصى ده كه روى از خود بتابيم ز ما خود خدمتى شايسته نايد ولى چون بندگيمان گوشه گير است اگر خواهى به ما خط در كشيدن و گر گردى ز مشتى خاك خشنود در آن ساعت كه مامانيم و هوئى بيامرز از عطاى خويش ما را من آن خاكم كه مغزم دانه تست توئى كاول ز خاكم آفريدى چو روى افروختى چشمم برافروز به سختى صبر ده تا پاى دارم شناسا كن به حكمتهاى خويشم هدايت را ز من پرواز مستان به تقصيرى كه از حد بيش كردم به تقصيرى كه از حد بيش كردم
  • ويقت نامه اى بر ما نوشتى جزاى آن به خود بر فرض كردى كه بگزاريم خدمت تا توانيم ضعيفان را كجا ضايع گذارى كرم هاى تو ما را كرد گستاخ كه از ديوار تو رنگى تراشيم به خدمت كردنت توفيق يابيم كه شادروان عزت را بشايد ز خدمت بندگان را ناگزير است ز فرمانت كه يارد سر كشيدن ترا نبود زيان ما را بود سود ز بخشايش فرو مگذار موئى كرامت كن لقاى خويش ما را بدين شمعى دلم پروانه تست به فضلم زافرينش بر گزيدى چو نعمت داديم شكرم در آموز در آسانى مكن فرموش كارم برافكن برقع غفلت ز پيشم چو اول دادى آخر باز مستان خجالت را شفيع خويش كردم خجالت را شفيع خويش كردم