شیعه در اسلام

سید محمد حسین طباطبایی

نسخه متنی -صفحه : 312/ 114
نمايش فراداده

اين صفات اگرچه برخى از آنها مانند صفت اولى ودومى هرگز ازذات جدا نميشوند وبرخى مانند دانائى و توانائى امكان جدائى و تغيير را دارند ولى در هر حال همگى غير از ذات و همچنين هريك از آنها غير از ديگرى ميباشد .

اين مطلب ( مغايرت ذات با صفات و صفات با همديگر ) بهترين دليل است بر اينكه ذاتى كه صفت دارد و صفتى كه معرف ذات است هر دو محدود و متناهى ميباشند زيرا اگر ذات نامحدود و نامتناهى بود صفات را نيز فرا ميگرفت و همچنين صفات نيز همديگر را فرا ميگرفتند و درنتيجه همه يكى ميشد مثلا ذات انسان مفروض همان توانائى بود و همچنين توانائى و دانائى وبلند قامتى و زيبائى همه عين همديگر و همه اين معانى يك معنى بيش نبود .

از بيان گذشته روشن ميشود كه براى ذات خداوندى عزوجل , صفت ( بمعنائى كه گذشت ) نميتوان اثبات نمود زيرا صفت بيتحديد صورت نميگيرد و ذات مقدسش از هر تحديدى منزه است ( حتى از همين تنزيه كه در حقيقت اثبات صفتى است ) .

معنى صفات خداوندى

در جهان آفرينش كمالات زيادى سراغ داريم كه در صورت صفات ظاهر شده اند اينها صفات مثبتى هستند كه در هر جا ظاهر شوند مورد خود را كاملتر نموده ارزش وجودى بيشترى بآن ميدهند چنانكه از مقايسه يك موجود زنده مانند انسان با يك موجود بيروح مانند سنگ , روشن است .

بيشك اين كمالات را خدا آفريده و داده است و اگر خودش آنها را نداشت بديگران نميبخشيد و تكميلشان نميكرد و از اين رو بقضاوت عقل سليم