قرآن حكومت ميكرد وحتى گاهى حكم آيه با حديث فسخ ميشد (122) و بسيار اتفاق ميافتاد كه نقل يك حديث براى استماع يك حديث فرسنگها راه پيموده و رنج سفر بر خود هموار مينمودند .
گروهى از بيگانگان كه بلباس اسلام درآمده بودندو جمعى از دشمنان خانگى اسلام بوضع و تغيير حديث پرداختند و حديث را از اعتبار و وثوق انداختند .(123) بهمين سبب دانشمندان اسلامى بفكر چاره افتاده دو علم رجال و دراية را وضع كردند تا حديث درست را از نادرست تميز دهند .
ولى شيعه گذشته از اينكه در تنقيح سند حديث ميكوشد مطابقت متن حديث را با قرآن در اعتبار آن لازم ميداند .
از طريق شيعه دراخبار زيادى ( 124) كه سند آنها قطعى است از پيغمبر اكرم و ائمه اهل بيت رسيده است كه حديثى كه مخالف قرآن كريم باشد ارزشى ندارد و حديثى را بايد معتبر شمردكه با قرآن موافقت داشته باشد .
بموجب اين اخبار شيعه باحاديثى كه مخالف قرآن است عمل نميكند و اخبارى كه (125) مخالفت و موافقت آنها معلوم نيست طبق دستور ديگرى كه ازائمه اهل بيت رسيده بياينكه رد كند يا قبول نمايدمسكوت عنه ميگذارد - البته در شيعه نيز اشخاصى پيدا ميشوند كه مانند گروهى از اهل سنت بهرحديثى كه بدستشان رسد , عمل ميكنند .