اسلام جهان بيني ايراني را دگرگون ساخت ، خرافات ثنوي را با همه بدبينيهاي ناشي از آن از دماغ ايراني بيرون ريخت ، ثنويتي كه " از خصوصيات تفكر ايراني " شناخته مي شد ، ثنويتي كه چند هزار سال سابقه داشت ، ثنويتي كه زردشت با آن مبارزه كرد و شكست خورد و آيين خود او بدان آلوده گشت . آري اسلام چنين ثنويتي را از دماغ ايراني خارج ساخت و مغز ايراني را از آن شستشو داد . يك انقلاب چه مي كند ، جز اين است كه " ديد " را نسبت به جهان عوض مي كند ، هدف و برنامه و ايدئولوژي مي دهد ، افكار و معتقدات را دگرگون مي سازد ، تشكيلات اجتماعي را زير و رو مي كند ، خافضه رافعه است . بالاي به ناحق بالا را پايين مي كشد و پايين به ظلم پايين را بالا مي برد ، خلق و خوي و منش را به شكل ديگر كه زنده و مؤثر است در مي آورد ، روح طغيان و عصيان در برابر زورگويان به وجود مي آورد ، جوش و خروش و شور و ايمان خلق مي كند خون تازه در رگها به جريان مي اندازد ، آيا خصائص انقلاب جز اين است ؟ ! و آيا همه اينها در اثر اسلام در ايران پديد نيامد ؟ ميگويند شمشير ، آري شمشير ، اما شمشير اسلام چه كرد ؟ شمشير اسلام قدرتهاي به اصطلاح اهريمني را در هم شكست ، سايه شوم موبدها را كوتاه كرد ، زنجيرها را از دست و پاي قريب صد و چهل ميليون باز كرد ، به توده محروم ، حريت و آزادي داد . شمشير اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمكشان فرود آمده است و دست تطاول زورگويان را قطع كرده است . شمشير اسلام همواره در خدمت مظلومين و مستضعفين كشيده شده است . و ما لكم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان ( 1 ) . اسلام از ايران ثنويت و آتش پرستي و هوم پرستي و آفتاب پرستي را گرفت و به جاي آن توحيد و خدا پرستي داد . خدمت اسلام به ايران از اين لحاظ بيش از خدمت اين دين به عربستان است . زيرا جاهليت عرب تنها دچار شرك در عبادت بود . اما جاهليت ايران علاوه بر اين ، گرفتار شرك در خالقيت بود .