خدمات متقابل اسلام و ایران
مرتضی مطهری
نسخه متنی -صفحه : 247/ 36
نمايش فراداده
حيات بشري است كه بسياري وابستگيهاي بيهوده زندگي را از ميان برد و بسياري از بستگيهاي جديد را كه از هر زنجير پولادين محكمتر بود در دل و فكر مردم آفريد اين انقلاب به نام تمدن جديد نه تنها عربستان مرده و صحراي بي آب و علف ساكت و بي سر و صدايي را كه مردمش بجز انگشت شماري ناشناس بودند به عربستان پر سر و صدايي كه هزاران فرد آن به نامها و عناوين و برجستگيهاي اخلاقي شناخته شدند تبديل كرد ، بلكه فلسفه ها و انديشه هاي نويني براي شان آورد ، اگر چه پاره اي از ريشه هاي آن از تمدن دو كشور بزرگ مجاور آن ( ايران و روم ) آبياري شده بود ، معذلك براي آن دو كشور هم بسيار تازگي داشت ، به منزله دروس نو آسماني و فلسفه هايي از عدالت خواهي و پرهيزگاري عليه ستمگري و بيداد بود كه مانند آبهاي خنك و گوارائي در دل تشنه افراد آن و در مغز متفكر جويندگان آنها جايگزين گرديد . اين غلبه فكري بنام ( كذا ) كاري بزرگ اسلام بر اجتماعات و مردم آن دو كشور بزرگ و رسوخ تعليمات دادخواهي در مردم ستمديده آنها كه راه شان از خلق بريده شده و فقط به سوي خالق بازمانده بود ، تنها به عنوان پيروزي پابرهنه ها بر چكمه پوشها و غلبه سلاح كهنه بر سلاح نو ، يا غلبه بي سلاحها بر سلاحداران نبود ، بلكه چنانكه گفتيم غلبه انديشه نو و دادخواهي گروه مظلومان بر جمعيت ظالمان ، و پيروزي ستمديدگان بر ستمگران بود اين فكر و احساس در مردم آن كشورها چنان رسوخي كرد كه براي برانداختن حكومتهاي خودشان با پرچمداران آيين اسلامي هم آواز و همفكر شدند و آثار اين غلبه معنوي امروز هم كه يكهزار و چند صد سال از آن ظهور و پيدايش ميگذرد در خانه يكايك افراد ملتهاي ايمان آورده برقرار است ، در صورتي كه از پيروزي جنگي و جنگاوران فاتح آقاي دكتر عبدالحسين زرين كوب ، در كتاب كارنامه اسلام ( 1 ) در بحث از علل تمدن عظيم و با شكوه اسلامي ، مي گويد : . . . آنچه اين مايه ترقيات علمي و پيشرفتهاي مادي را براي مسلمين ميسر ساخت در حقيقت همان اسلام بود كه با تشويق مسلمين به علم و ترويج نشاط حياتي ، روح معاضدت و تسامح را جانشين تعصبات دنياي باستاني كرد ، و در مقابل رهبانيت كليسا كه ترك و انزوا را توصيه مي كرد ، با توصيه مسلمين به " راه وسط " توسعه و تكامل صنعت و علم انساني را تسهيل كرد . در دنيايي كه اسلام به آن وارد شد ، اين روح تساهل و اعتدال در حال زوال بود . از دو نيروي بزرگ آن روز دنيا ( بيزانس و ايران ) بيزانس در اثر تعصبات مسيحي كه روز بروز در آن بيشتر غرق مي شد هر روز علاقه خود را بيش از پيش با علم و فلسفه قطع مي كرد ، تعطيل فعاليت فلاسفه به وسيله ژوستي نيان اعلام قطع ارتباط قريب الوقوع بود بين دنياي روم با تمدن و علم . در ايران هم اظهار علاقه خسرو انوشيروان به معرفت و فكر ، يك دولت مستعجل بود ، و باز تعصباتي كه بر زويه طبيب در مقدمه كليله و دمنه
1. صفحه . 13