رمز جاودانگی

حسن عسکری راد

نسخه متنی -صفحه : 151/ 117
نمايش فراداده

از آنان (اهل تقوا) ستايش و تعريف شوند، از آن‏چه در حقّ او گفته يا مىگويند ـ و تمجيد مىكنند ـ خائف و نگرانند» گويى وجودش تجسّم و تبلور آشكار اين توصيف آن امام هُمام است.

روزى در محفلى، جمعى از منتظران براى گوش دادن به صحبت او، عاشقانه گرد آمده بودند. اداره كننده جلسه، از حضور وى خبر داد و ضمن بشارت به مردم،گفت: هم اكنون آقاى دكتر رجائى با شما سخن مىگويند! او به محض اين كه پشت ميز خطابه قرار گرفت، بعد از ياد نام خدا و سلام بر مردم، گفت: عزيزان! اوّل بدانيد كه من دكتر نيستم. آن گاه گفتنىها را با مردم گفت. در همان روزگار برخى از مسئولان، اين عناوين كاذب را به دليل همين احترامات نابجا يدك كشيدند و چون مزه اين نوع ستايش بر دلشان نشست و خود، داراى آن نفس زكيّه نبودند، آن را تكذيب نكردند و بر همان عناوين باقى ماندند، در حالى كه نه دكتر بودند و نه مهندس!

برگو به من اى شهيد!

اكنون به توصيه خود او كه شهيدان، امام و اسلام، اينها مفاهيمى هستند كه بايد همه‏جا از آنها ياد كرد، خطابش مىكنم:

اى عاشق اسلام ناب محمّدى (صلّى الله عليه وآله وسلّم)! آن ايمانت چگونه ايمانى بود كه از معلّمى ساده در مدرسه تا مسئوليّت مهمّ رياست جمهورى، هيچ گاه از موضع تقواى نابت، ذرّه‏اى پا را كج نگذاشتى و در ميثاق با امام و امّت، روسفيد از آب درآمدى؟ اى شيفته امام راحل قدس‏سره! يادت هست كه در آن پيمان تاريخى در پيش‏گاه آن بزرگ مرد انقلاب چه گفتى: اى خدا، خالق من! مرا درياب و در مقابل لغزشگاه‏هايى كه در مقابل هر كس كه به قدرت رسيده، وجود دارد، مرا حفظ كن؟ اين‏چه سخن از دل برآمده‏اى بود كه بر همه دل‏ها نشست و پيرجماران را مجذوب و مسحور ايمان و عقيده‏ات ساخت. اى مظهر ايمان و