از آنان (اهل تقوا) ستايش و تعريف شوند، از آنچه در حقّ او گفته يا مىگويند ـ و تمجيد مىكنند ـ خائف و نگرانند» گويى وجودش تجسّم و تبلور آشكار اين توصيف آن امام هُمام است.
روزى در محفلى، جمعى از منتظران براى گوش دادن به صحبت او، عاشقانه گرد آمده بودند. اداره كننده جلسه، از حضور وى خبر داد و ضمن بشارت به مردم،گفت: هم اكنون آقاى دكتر رجائى با شما سخن مىگويند! او به محض اين كه پشت ميز خطابه قرار گرفت، بعد از ياد نام خدا و سلام بر مردم، گفت: عزيزان! اوّل بدانيد كه من دكتر نيستم. آن گاه گفتنىها را با مردم گفت. در همان روزگار برخى از مسئولان، اين عناوين كاذب را به دليل همين احترامات نابجا يدك كشيدند و چون مزه اين نوع ستايش بر دلشان نشست و خود، داراى آن نفس زكيّه نبودند، آن را تكذيب نكردند و بر همان عناوين باقى ماندند، در حالى كه نه دكتر بودند و نه مهندس!
اكنون به توصيه خود او كه شهيدان، امام و اسلام، اينها مفاهيمى هستند كه بايد همهجا از آنها ياد كرد، خطابش مىكنم:
اى عاشق اسلام ناب محمّدى (صلّى الله عليه وآله وسلّم)! آن ايمانت چگونه ايمانى بود كه از معلّمى ساده در مدرسه تا مسئوليّت مهمّ رياست جمهورى، هيچ گاه از موضع تقواى نابت، ذرّهاى پا را كج نگذاشتى و در ميثاق با امام و امّت، روسفيد از آب درآمدى؟ اى شيفته امام راحل قدسسره! يادت هست كه در آن پيمان تاريخى در پيشگاه آن بزرگ مرد انقلاب چه گفتى: اى خدا، خالق من! مرا درياب و در مقابل لغزشگاههايى كه در مقابل هر كس كه به قدرت رسيده، وجود دارد، مرا حفظ كن؟ اينچه سخن از دل برآمدهاى بود كه بر همه دلها نشست و پيرجماران را مجذوب و مسحور ايمان و عقيدهات ساخت. اى مظهر ايمان و