رمز جاودانگی

حسن عسکری راد

نسخه متنی -صفحه : 151/ 136
نمايش فراداده

و مستحقّ پاداش الهى مىشود. بر اين اساس، آن روز كه در جمعشان لحظه‏اى نشستم، آن‏چنان سرحال و سبكبال شدم، كه گويى ميل به پرواز داشتم؛ امّا من مأمور ماندن بودم و آنان مأمور رفتن. زمانش چه اندك بود. و دقايقى بعد كه عاشقان كوى دوست، دست از من كشيدند و تنهايم گذاشتند، آن‏قدر غصّه خوردم و خداخدا گفتم؛ تا آن روز ـ هشتم شهريور ـ كه صداى آسمانى به گوشم چنين طنين افكند:«يا أيَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةَ...»حالا نوبت توست!

مشكل اصلى

آن روز ما با دو هدف به خراسان رفته بوديم. اوّل، زيارت امام رضا (عليه السلام). دوم، ديدار با مردم و مسئولان استان. براى مردم منتظر در صحن شريف امام (عليه السلام) با تكيه بر دو چيز: 1. پايدارى در حضور 2. صرفه جويى در زندگى، در صحن مطهّر امام رضا (عليه السلام)