در راه انسانها بميرم.
از نشيب جويبار زندگانى
قطرهاى شفّاف باشم
در دل دريا بميرم.
همسر من!
چهره بر دامن نكش
تا ياغيان شب بگويند:
همسر محكوم، از نام شوهر ننگ دارد
لالهاى پر خون به روى سينهات بنشان
كه گويند:
همسر محكوم، قلبى كينه توز و گرم دارد
همسر من!
كودكانت را مواظب باش همچون گرد چشمانت
تا نگيرد چهره معصومشان را گرد ذلّت
روزگارى گر كه پرسيدند از احوال بابا
گو كه با لبهاى خندان، كشته شد در راه ايمان!
او هيچ وقت عقايدش را، حتّى به همسرش تحميل نمىكرد. شيوه او در زندگى با همسر همسويى و هماهنگى بود. او حلّ مشكل و تقويت خانواده را بيشتر بر نقاط مشترك استوار مىساخت. عكسالعمل وى در مواردى كه يكى از اعضاى خانواده كوتاهى و خلاف عقيده او عمل كرده بود، بسيار كريمانه بود و با نگاه معنا دارش او را به تفكّر وا مىداشت، تا خود در تصحيح عملش تجديد نظر كند. او معتقد بود كه بر اساس آموزش قرآنى، همسر انسان علاوه بر تأمين تمايلات نفسانى، موجب سكونت و آرامش او در همه ابعاد زندگى است. بنابراين هر چند آدمى هلوع و نا شكيبا آفريده شده است و