بدون هيچگونه ترس و واهمه، ظلم و جور سران حكومت را آشكارا در بين مردم افشا كند.
همسنگرانش مىگويند: هر چند زندان مطلوب هيچ كس نبود، امّا شهيد رجائى آنجا را به كانون ورزيدگى و نظم انقلابى خويش در آورده بود. هيچ يك از دقايق عمرش در زندان، به مردگى و بيهودگى نمىگذشت. ساعاتى كه به نرمش و ورزش جسمى مىپرداخت، روح نا آرامش را با دعا و تلاوت حفظى قرآن كريم سرحال و سرزنده مىساخت. بحث علمى شناخت با ساير زندانيان و گفت وگو با آنها درباره فلسفه حيات، بيشترين ساعات زندانش را تشكيل مىداد. او شبها در زندان با نيايش مستمر شبانهاش، به آرامش روحى مىرسيد كه بركت برنامه ريزى، نظم و حدّاكثر استفاده از اوقات زندان، اعتماد بسيارى را جلب كرده و توجّه همگان رانيز بر انگيخته بود. او با برخوردارى از يك اعتماد به نفس خاص، كه خداوند نصيبش ساخته بود، در ديدار با زندانيان مسلمان، فرداى روشنترى پيش چشمانشان مىگشود.
اعمال و رفتارش همه را به حيرت وامىداشت. هرگاه يكى از زندانيان سياسى مريض مىشد، رجائى شكنجه ديده كه خود نياز به كمك داشت، پرستارى وى را برعهده مىگرفت. او كه در برابر آن همه فشار و شكنجه، مقاومت كرده بود، به همه بازجوها «نه» گفته و همه آنان را خسته و فرسوده كرده بود، بعد از محكوميّت، در زندان رژيم براى همه محور شده بود و از نظر نظم در خواب، غذا و ورزش، استحمام با آب سرد، مطالعه، گوش دادن به درد و دل زندانيان و رسيدگى به آشفتگى روحى آنان، عيادت و