خوشبين اند . الهيون عموما يا اكثر ، از اين گروه اند . مولوي ، آن عارف بزرگ ، سخنگوي اين گروه است . در سراسر گفته هاي او عشق و شور و حال ديده مي شود . انسان از نظر اين عارف بزرگ كانون خوشي و لذت و سعادت است اما به شرط آن كه بخواهد از اين كانون رايگان بهره برداري كند .
هيچ غمي در جهان نيست كه قابل تبديل به سرور و بهجت نباشد . او انسانهايي را كه لذت را منحصرا از مي يا جماع يا سماع مي خواهند مورد تحقير قرار مي دهد ، انسان را مخاطب ساخته مي گويد :
و هم او است كه مي گويد :
سعدي و حافظ و ساير شاعران عرفان مسلك نيز همين راه را پيموده اند . بعضي كلمات دو پهلو در كلمات حافظ و ديگران پيدا مي شود ، اما كساني كه با زبان اينها آشنا باشند مي دانند كه در مكتب آنان جز خوبي ديده نمي شود . مربوط به عرفان و تصوف نيست ، بطور كلي خاصيت ايمان اين است .
بي ايماني نوعي كمبود است كه به نوبه خود ، عدم تعادل ايجاد مي كند ، و عدم تعادل ، رنج بوجود مي آورد . در ايمان ، خاصيت تغيير و تبديل وجود دارد ، غم و رنج را تبديل به لذت و سرور مي كند .
تربيت شدگان اسلام ، در هنگام رويدادها و مصيبتها به اين حقيقت توجه مي كنند كه : " ما مملوك خداييم و بازگشت ما نيز به سوي اوست " ( 1 ) . براي نشان دادن يك نمونه خارجي از اين تربيت يافتگان ، داستاني از يك زن و
1. الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون . ( بقره / 156 ) .