آوار آفتاب

سهراب سپهری

نسخه متنی -صفحه : 33/ 2
نمايش فراداده

بي تار و پود

در يداري لحظه ها

پيکرم کنار نهر خروشان لغزيد

مرغي روشن فرود آمد

و لبخند گيج مرا برچيد و پريد

ابري پيدا شد

و بخار سرشکم را در شتاب شفافش نوشيد

نسيمي برهنه و بي پايان سر کرد

و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت

درختي تابان

پيکرم را در ريشه سياهش بلعيد

طوفاني سر رسيد

و جاپايم را ربود

نگاهي به روي نهر خروشان خم شد

تصويري شکست

خيالي از هم گسيخت