4
ناي عشقم تشنه ي لبهاي تو
خامشم دور از تو و آواي تو
همچو باران از نشيب دره ها
مي گريزم خسته در صحراي تو
موجكي خردم به اميدي بزرگ
مي روم تا ساحل درياي تو
هو كشان همچون گوزن كوه سار
مي دوم هر سوي ره پيماي تو
مست همچون بره ها و گله ها
مي چرم با نغمه ي هي هاي تو
مستم از يك لحظه ديدارت هنوز
وه چه مستي هاست در صهباي تو
زندگاني چيست ؟ لفظ مهملي
گر بماند خالي از معناي تو