منطق الطیر

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 333/ 118
نمايش فراداده

حكايت ديوانه اى كه از مگس و كيك در عذاب بود

  • بود در كنجى يكى ديوانه خوار گفت مي بينم ترا اهليتى گفت كى جمعيتى يابم ز كس جمله ى روزم مگس دارد عذاب نيم سارخكى چو در نمرود شد من مگر نمرود وقتم كز حبيب ديگرى گفتش گنه دارم بسى چون مگس آلوده باشد بي خلاف چون ز ره سر تافت مرد پر گناه گفت اى غافل مشو نوميد ازو گر به آسانى نيندازى سپر گر نبودى مرد تايب را قبول گر گنه كردي، در توبه ست باز گر به صدق آيى درين ره تو دمى گر به صدق آيى درين ره تو دمى
  • پيش او شد آن عزيز نامدار هست در اهليتت جمعيتى چون خلاصم نيست از كيك و مگس جمله ى شب نايدم از كيك خواب مغز آن سرگشته دل پر دود شد كيك و سار پخك و مگس دارم نصيب با گنه چون ره برد آنجا كسى كى رسد سيمرغ را در كوه قاف كى تواند يافت قرب پادشاه لطف مي خواه و كرم جاويد ازو كار دشوارت شود اى بي خبر كى بدى هر شب براى او نزول توبه كن كين در نخواهد شد فراز صد فتوحت پيش بازآيد همى صد فتوحت پيش بازآيد همى