منطق الطیر

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 333/ 140
نمايش فراداده

گفتار مردى پاك دين

  • در جهان چندانك آويزت بود غرق دنيا هم ببايد دينت نيز تو فراغت جويى اندر مشغله نفقه اى چيزى كه دارى چار سو هرچ هست آن ترك مي بايد گرفت چون ترا در دست جان نتوان گذاشت گر پلاسى خواب گاهت آمدست آن پلاست خوش بسوز اى حق شناس گر نسوزى آن پلاس اينجا ز بيم هرك صيد واى خود شد واى او وا دو حرف آمد، الف واو اى غلام واو را بين در ميان خون قرار واو را بين در ميان خون قرار
  • هر يكى صد آتش تيزت بود دين بنيزى دست ندهد اى عزيز چون نيابي، در تو افتد ولوله لن تنالوا البر حتى تنفقوا گر بود جان، ترك مي بايد گرفت مال و ملك و اين و آن نتوان گذاشت آن پلاست بند راهت آمدست تا كى از تزوير با حق هم پلاس كى رهى فردا ز پهناى گليم گم شود از واى سر تا پاى او هر دو را در خاك و خون بينى مدام پس الف را بين ميان خاك خوار پس الف را بين ميان خاك خوار