منطق الطیر

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 333/ 6
نمايش فراداده

فى التوحيد بارى تعالى جل و علا

  • نه تو در علم آيى و نه در عيان نه ز موسى هرگزت سودى رسد اى خداى بي نهايت جز تو كيست هيچ چيز از بي نهايت بي شكى اى جهانى خلق حيران مانده پرده برگير آخر و جانم مسوز گم شدم در بحر حيرت ناگهان در ميان بحر گردون مانده ام بنده را زين بحر نامحرم برآر نفس من بگرفت سر تا پاى من جانم آلودست از بيهودگى يا ازين آلودگى پاكم بكن خلق ترسند از تو من ترسم ز خود مرده يي ام مي روم بر روى خاك ممن و كافر به خون آغشته اند گر بخوانى اين بود سرگشتگى پادشاها دل به خون آغشته ام گفته اى من با شماام روز و شب چون چنين با يكدگر همسايه ايم چه بود اى معطى بي سرمايگان چه بود اى معطى بي سرمايگان
  • نى زيان و سودى از سود و زيان نه ز فرعونت زيان بودى رسد چون توئى بي حد و غايت جز تو چيست چون به سر نايد كجا ماند يكى تو بزير پرده پنهان مانده بيش ازين در پرده پنهانم مسوز زين همه سرگشتگى بازم رهان وز درون پرده بيرون مانده ام تو درافكندى مرا تو هم برآر گر نگيرى دست من اى واى من من ندارم طاقت آلودگى يا نه در خونم كش و خاكم بكن كز تو نيكو ديده ام از خويش بد زنده گردان جانم اى جانبخش پاك يا همه سرگشته يا برگشته اند ور برانى اين بود برگشتگى پاى تا سر چون فلك سرگشته ام يك نفس فارغ مباشيد از طلب تو چو خرشيدى و ما هم سايه ايم گر نگه دارى حق همسايگان گر نگه دارى حق همسايگان