بوی جوی مولیان

محمدرضا شفیعی کدکنی

نسخه متنی -صفحه : 37/ 32
نمايش فراداده

تسلي

باز مي گردن با دست تهي

نه پرستويي با من نه خدايي نو

نه سبويي آواز

دست هايم خالي ست

هيچ صحرايي اين گونه سترون آيا

خواب ديده ست كسي ؟

گاه مي گويم

غم اين نيست كه دستانم خالي ست

كاسه ي چشم لبريز رهايي هاست