از آنجا كه در امام جماعت، برترى و فضيلت بر ديگران شرط است، اگر در موقعيّتى، چند نفر شايستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرايطى به عنوان اولوّيت در روايات مطرح است كه آموزنده است و گرايش به ارزشها و انتخاب بهتر را مىآموزد. از جمله:
1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد. اقْرئهم
2- كسى كه در هجرت، پيشقدم باشد. اَقْدَمُهم هِجَرةً
3- كسى كه دين شناس تر و در مراتب علمى برتر باشد.
اَعْلَمُهم بالسُنةِ واَفْقَهَهُمْ فى الدّين
4- كس كه سنّ بيشترى داشته باشد. فَاَكْبَرُهم سِنّاً
5 كسى كه انس او با قرآن بيشتر باشد.
6- كسى كه زيباتر و خوشروتر باشد.(516)
7- صاحب منزل، از مهمان در امام جماعت شدن مقدّم است.
8 امام جماعت دائمى، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدّم است.
در ميان امتيازات، به مسئله (عالِم بودن) بيش از هر چيزى تكيه شده است. اين دانايى و اعلميّت، در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پيشوايى در كار است، شرط و امتياز است. در حديث است: مَنْ صَلّى بقومٍ وَ فيهم مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ اَمْرُهم اِلَى السِّفالِ الى يوم القيامةِ(517)
كسى كه امامت نماز و پيشوايى گروهى را به عهده بگيرد، در حالى كه ميان آنان، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قيامت، همواره رو به سقوط و پستى است.
البته همچنان كه در حديثى گذشت، امام جماعت بايد مورد پذيرش و قبول مردم باشد. اين مقبوليّت، از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع و اخلاق نيكو بدست مىآيد.
نبايد غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق، براى ضربه زدن به اسلام و روحانيت، امام جماعتى را با شايعه و تهمت و دروغ، بدنام مىكنند تا او را به انزوا بكشند. هشيارى مردم، خنثى كننده اين نقشه شيطانى است. پشت سر كسى نبايد به جماعت ايستاد كه با فسق و گناه و بدرفتارى، مقبوليت خود را از دست داده است، نه آنكه دست هاى مرموز دشمن، او را از نظرها انداخته باشد!...