جلوه های بلاغت در نهج البلاغه

محمد خاقانی

نسخه متنی -صفحه : 225/ 166
نمايش فراداده

خطاب به اهل كوفه:

اما بعد فانى خرجت من حيى هذا اما ظالما و اما مظلوما و اما باغيا و اما مبغيا عليه. [ نهج البلاغه، نامه 57. ]

اما بعد، من از جايگاه خود برون شدم، ستمكارم يا ستمديده، نافرمانم يا مردم از فرمانم سركشيده. تقسيمى بغايت بليغ است در تاثير بر قلوب و جلب نفوس مخاطبان. [ شرح ابن ابى الحديد ج 17 ص 140. ]

اصدقاوك ثلاثه و اعداوك ثلاثه: فاصدقاوك، صديقك و صديق صديقك و عدو عدوك و اعداوك، عدوك و عدو صديقك و صديق عدوك. [ نهج البلاغه، حكمت 287. ]

دوستان تو سه كسند و دشمنانت سه كس: اما دوستان تو، دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن توست و دشمنانت، دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن توست.

در وصف پيامبر "ص":

طبيب دوار بطبه قد احكم مراهمه و احمى مواسمه يضع من ذلك حيث الحاجه اليه من قلوب عمى و آذان صم و السنه بكم. [ نهج البلاغه، خطبه 107. ]

تقسيمى است مستوفى، چون گمراهى و مخالفت با حق به سه چيز است: يا به جهل قلب، يا به عدم استماع حجتها و مواعظ و يا به امساك از شهادت به توحيد و تلاوت قرآن. اين موارد ريشه ى هر گمراهى است و اعمال گناه شاخه ى اين ريشه هاست. اينكه به جاى "او" با "واو" اقسام را مرتبط كرده از آن جهت مى باشد كه محال نيست همه آنها در يك فرد جمع گردد يا اينكه صرفا معنى انفراد بدهد. [ شرح ابن ابى الحديد ج 7 ص 183. ]