جلوه های بلاغت در نهج البلاغه

محمد خاقانی

نسخه متنی -صفحه : 225/ 37
نمايش فراداده

تشبيه تام الاركان

از بهم آميختن دو گونه ى "مرسل و موكد" با "مجمل و مفصل" چهار نوع تشبيه حاصل مى گردد: 1- مرسل مفصل

2- مرسل مجمل

3- موكد مفصل

4- موكد مجمل

1" تشبيه مرسل مفصل كه اركان چهارگانه تشبيه يعنى مشبه، مشبه به، وجه شبه و ادات تشبيه در آن ظاهر است تشبيه تام الاركان نام دارد مانند:كن فى الفتنه كابن اللبون، لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب. [ نهج البلاغه، حكمت 1. ]

در هنگام فتنه، چون شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى دارد تا شيرش را بدوشند، چنان زندگى كن كه در تو طمع نبندند.

ابن اللبون بچه شتر نرى است كه دو سال عمر كرده و به سن سه سالگى پا گذاشته، به چنين شترى اگر ماده باشد ابنه اللبون مى گويند. وجه تسميه در اين است كه مادر اين بچه غالبا بچه ى ديگرى را در اين زمان شير مى دهد و لذا داراى شير است. لبون به شتر و گوسفند شيرده اطلاق مى شود، خواه شيرش زياد باشد يا كم. اگر فراوانى شيرش را اراده كنند، به آن لبنه مى گويند. ابن لبون و ابن اللبون به صورت معرفه و نكره هر دو استعمال مى شود. شاعر مى گويد:

  • و ابن اللبون اذا ما لز فى قرن لم يستطع صوله البزل القناعيس

  • لم يستطع صوله البزل القناعيس لم يستطع صوله البزل القناعيس

بچه شتر اگر با طناب بسته شود، طاقت حمله ى بز كوهى چالاك را ندارد.

قرن يعنى طناب و قناعيس به معنى "شداد" است.

ابن اللبون از سويى كامل نشده است كه بتوان از قدرت پشت او براى سوارى استفاده كرد و ماده ى پستان دار هم نيست تا بتوان از او دوشيد. بنابراين رهايش مى كنند و از او كار نمى كشند. منظور از ايام فتنه نيز ايام جنگ بين دو فرمانرواى ظالم است... اما اگر يكى بحق قيام كرده باشد، نه تنها ايام فتنه نيست بلكه حمل سلاح و مبارزه در ركاب او جهاد در راه خداست. [ شرح ابن ابى الحديد ج 18 ص 83. ]

عبارت لا ظهر فيركب تا آخر مفيد وجه شبه مى باشد و اركان چهارگانه تشبيه، در متن جمله مذكور است.

چون به او اشارت كردند تا پى "طلحه" و "زبير" نرود و آماده جنگ با آنان نشود، فرمود:و الله لا اكون كالضبع تنام على طول اللذم حتى يصل اليها طالبها و يختلها راصدها... [ نهج البلاغه، خطبه 6. ]

به خدا چون كفتار نباشم كه با آهنگ به خوابش كنند و فريبش دهند و شكارش كنند...

معروف است كه چون مى خواهند كفتار را شكار كنند، بر در لانه اش دف و چنگ مى نوازند تا به خواب رود. سپس دست و پاى آن را مى بندند.

  • شد ناف معطر سبب كشتن آهو شد طبع موافق سبب بستن كفتار

  • شد طبع موافق سبب بستن كفتار شد طبع موافق سبب بستن كفتار

[ ترجمه نهج البلاغه دكتر شهيدى ص 452. ] عبارت "تنام على..." در مقام بيان وجه شبه مى باشد و اين تشبيه تام الاركان است، البته ناگفته نماند عبارت لا ظهر فيركب در مثال خود وجه شبه نيست و صرفا مفهوم آن مى باشد كه مى توان اين موارد را وجه شبه ضمنى نام نهاد.