اخلاق کارگزاران

جواد خالقی

نسخه متنی -صفحه : 145/ 145
نمايش فراداده

تكليف تو در برابر آنان، گذشت و مهرورزيدن است: يفرط منهم الزلل، و تعرض لهم العلل، و يؤتى على ايديهم فى العمد و الخطا فاعطهم من عفوك و صفهك مثل الذى تحب و ترضى ان يعطيك اللَّه من عفوه وصفحه، فانك فوقهم، و والى الامر عليك فوقك، و اللَّه فوق من و لاك و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع ؛(197) گناهى از ايشان سر مى زند يا علت هايى بر آنان عارض مى شود يا خواسته و ناخواسته خطايى بر دستشان مى رود، به خطاهايشان منگر و از گناهشان در گذر، چنان كه دوست دارى خدا بر تو ببخشايد و گناهت را عفو فرمايد.

چه تو برترِ آنانى، و آن كه بر تو ولايت دارد، از تو برتر است، و خدا از آن كه تو را ولايت داد بالاتر و مگو مرا گمارده اند و من امر مى كنم، پس بايد اطاعت شود.

از كلام امام عليه السلام به دست مى آيد كه در نظام اسلامى، همه كارگزاران، درهر رتبه و موقعيت، مسئوليت الهى دارند.

قانون، حد و مرز كار ما را مشخص كرده است و هركس بايد فراتر از چارچوب تكليف خود عمل نكند.

مردم برگردن ما حق دارند و بايد حقوق الهى شان را ادا كنيم و به آنان خدمت برسانيم.

خلاف قانون عمل كردن، گناه بوده و قابل چشم پوشى نيست.

هر كس در هر مقامى كه دارد، اگر در اجراى قانون كوتاهى نمايد، مرتكب معصيت گشته و سزاوار ملامت و كيفر است.

بنابراين، مسئوليت داشتن در نظام اسلامى، به اين معنا نيست كه آزادى بى حد و حصر داشته باشيم و خودسرانه عمل كنيم.

اموال بيت المال، حساب و كتاب دارد و كسى نمى تواند به هر طريقى كه مايل بود، دريافت يا پرداخت كند.

اگر مثلاً در شهردارى هستيم، بايد آن گونه كه قانون مجوز داده، از مردم پول گرفته شود، نه كمتر و نه بيشتر.

كسانى هستند كه دستشان به جايى نمى رسد و قدرت دفاع از خود را ندارند، نبايد به آنان اجحاف شود و در مقابل از كسانى كه شياد هستند، وجهى را كه قانون معين كرده، نگيريم.

بايدبه مظلومان توجه داشت و اندرزهاى حضرت اميرعليه السلام را درباره آنان به كاربست.

من فكر مى كنم، بايد يك نسخه همراه با ترجمه خوب از نامه حضرت به مالك اشتر را پيش روى خويش داشته باشيم.

تفاوتى ميان مالك و ديگر مسئولان نيست.

هر كس كه در اين نظام، مسئوليتى دارد، مخاطب نامه مى باشد و بايد بدان عمل كند.

مهم به يادآوردن ِ هدف ها و مسئوليت هاى اسلامى است كه بر دوش همه كارگزاران مى باشد.

مديران و ارباب رجوع اميرالمؤمنين عليه السلام در ادامه نامه اش به مالك اشتر، وظايف ديگرِ مسئولان را خاطر نشان مى سازد: واجعل لذوى الحاجات منك قسما تفرّغ لهم فيه شخصك، و تجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فيه للَّه الذى خلقك، و تقعد عنهم جندك واعوانك من احراسك و شرطك، حتى يكلمك متكلمهم غير متتعتع، فانى سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول فى غير موطن: لن تقدس الامة لايؤخذ للضعيف فيها حقه من القوى غير متتعتع ؛(198) و بخشى از وقت خود را خاص كسانى كن كه به تو نياز دارند.

خود را براى كار آنان فارغ دار، و در مجلس عمومى بنشين و در آن مجلس برابر خدايى كه تو را آفريده فروتن باش، و سپاهيان و يارانت را كه نگهبانانند يا تو را پاسبانان، از آنان باز دار، تا سخنگوى آن مردم با تو گفت وگو كند، بى درماندگى در گفتار، كه من از رسول خداصلى الله عليه وآله بارها شنيدم كه مى فرمود: هرگز امتى را پاك [ از گناه ] نخوانند، كه در آن امت [ بى آن كه بترسند و] در گفتار در مانند، حق ناتوان را از توانا نستانند.

در سخنان حضرت، اخلاق كارگزاران بيان شده است.

نظام اسلامى، با تواضع و محبت و حمايت از ناتوان ها و همراهى با فرودستان - كه كارگزاران دارند - مى تواند بستر اصلاح كشور و احياى اسلام باشد.

چرا كه مردم با اخلاقِ نيكوى پيشوايان، به خصوص زهد و فروتنى و مهربانى آنان، گرايش به دين و ايمان پيدا مى كنند و به سهم خود مشاركت خواهند داشت.

حضرت امام خمينى مى فرمود: مگر غير از اين است كه اين قدرت امروز ما، از مردم است؟ مردم با شهيدانى كه دادند، ما را به قدرت رساندند.

مردم برگردن همه مسئولان حق دارند.

قداست امت و نظام سياسى يك امت - چنان كه حضرت فرمود - در حق گرايى و جانب دارى از ناتوان هاست.

با شعار و بخش نامه و تكبر و غرور و پنهان شدن از انظار ارباب رجوع، نمى توان يك نظام مقدس را به نمايش گذاشت.

على عليه السلام اخلاق و اعمال ما را، به خصوص حمايت از ضعفا - كه در ميان ارباب رجوع بسيار هستند - سبب تقدس و عزت نظام سياسى و امت اسلامى برمى شمارند.