تشويق ها و تنبيه هاى خيرخواهانه مديران، محيط كار را فعال مى كند و ارزش خدمت به مردم را بالا مى برد و سستى و تنبلى و مسئوليت گريزى و اهمال كارى بعضى از افراد را مغاير با تكليف كارگزارى در نظام اسلامى مى نماياند.و از طرفى، مردم را كه صاحبان اصلى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى مى باشند، خوش بين و خشنود مى سازد و براى خدمت و حفظ حكومت دينى، در صحنه نگاه مى دارد.
دست يابى به خير اكنون بايد طريق وصول به خير را جست وجو كرد و ببينيم چگونه مى توان خيرخواهى داشت؟ نخست بايد دانست كه خير چيست؟ آيا برداشت درستى از خير و كارهاى خيرخواهانه داريم و مى دانيم كه معيارهاى خير كدامند؟ بسيارى از انسان ها، خير را در چارچوب منافع شخصى يا گروهى دنبال مى كنند و در حقيقت، خودخواهى خويش را ارضا مى كنند و خير را وسيله اى در مسير خواسته هاى نفسانى شان مى شناسند.
حضرت اميرعليه السلام درباره خير، چنين تعليم مى دهد: ليس الخير ان يكثر مالك و ولدك، و لكن الخير ان يكثر علمك و يعظم حلمك، و ان تباهى الناس بعبادة ربك، فان احسنت حمدت اللَّه، وان اسأت استغفرت اللَّه؛(144) خير، آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانشت فراوان گردد و بردباريت بزرگ مقدار و برمردمان سرافرازى كنى به پرستش پروردگار.
پس اگر كارى نيك كردى خدا را سپاس گويى و اگر گناه ورزيدى از او آمرزش جويى.
مديران شايسته، كسانى هستند كه به دنبال منفعت و رياست و برترى موقعيت خود نباشند و مديريت و نظام و مردم را فداى تمايلات نفسانى زودگذرشان نكنند.
پيامد چنين وضعى، به تضعيف اعتماد عمومى و تمايل كارگزاران حكومت به خودخواهى و فزون طلبى و غفلت از حوزه مسئوليت هاى قانونى مى انجامد.
در مجموعه هايى كه مديريت، گرايش هاى ضد ارزشى داشته باشد، چگونه مى توان اميد خير و صلاح داشت و پيشرفت كارها را شاهد بود؟ مديريت صالح، سعى در افزايش دانش ها و مهارت ها و بهينه سازى جريان كارها و جلب اعتماد و جذب نيروهاى كار آمد و توانمند و سالم دارد.و افزون بر آن، يك مدير خوب و نمونه، مى كوشد تا در برابر مجموعه تحت مديريت خود، حلم و بردبارى خويش را بيفزايد و در هنگام مشاهده ناهنجارى ها، گذشت و اصلاح ساختار ادارى را مورد توجه قرار دهد.
خشم ها و تنبيه هاى بى جا، سبب مى شود كه از طرفى آبروى افراد در خطر بيفتد و از طرفى ديگر، موجب سوءاستفاده عناصر فرصت طلب و نيز دل سردى افراد دل سوز شود.
مديرت صالح، هيچ ارزشى را به اندازه ايمان و فضيلتِ بندگى مهم نشمرده و خداپرستى را معيار ارزيابىِ نيروها و خدمت ها تلقى مى كند.
رضايت حق، بيش از حفظ موقعيت و قدرت، اهميت مى يابد و راه را برستايش هاى چاپلوسانِ بى هنر و مسئوليت گريز مى بندد.