خودش را بگيرد ، و يا في المثل ادعاي علمي بودن داشته باشد و حال آنكه حرفش اساسا تحريف علم باشد اغفال كردن به هيچ عنوان نمي تواند و نبايد آزاد باشد اينكه در اسلام خريد و فروش كتب ضلال حرام است و اجازه فروش هم داده نمي شود ، بر اساس همين ضرر اجتماعي است . خوب حرفهايم را خلاصه كنم و نتيجه بگيرم عرض كردم آينده انقلاب ما در صورتي تضمين خواهد شد كه عدالت و آزادي را حفظ كنيم استقلال سياسي و استقلال اقتصادي ، استقلال فرهنگي ، استقلال فكري و استقلال مكتبي را محفوظ نگه داريم من در اينجا روي مسئله استقلال سياسي و استقلال اقتصادي بحثي نمي ك.
براي اينكه اين مسائل را خود شما بهتر از من مي دانيد ولي روي مسئله استقلال فكري و استقلال فرهنگي و به تعبير خودم استقلال مكتبي مايلم كه تكيه بيشتري داشته باشم و توضيح بيشتري بدهم . انقلاب ما آنوقت پيروز خواهد .
كه ما مكتب و ايدئولوژي خودمان را كه همان اسلام خالص و بدون شائبه است ، بدنيا معرفي كنيم يعني اگر ما استقلال مكتبي داشته باشيم و مكتبمان را بدون خجلت و شرمندگي آنچنان كه واقعا هست به جهانيان عرضه كنيم، مي توانيم اميد پيروزي داشته باشيم ، اما اگر قرار شود به اسم اسلام يك مكتب التقاطي درست شود و روشمان اين باشد كه از هر جائي چيزي اخذ كنيم، يك چيزي از ماركسيسم بگيريم، يك چيز از اگزيستانسياليسم بگير.
و چيز ديگري از سوسياليسم بگيريم و از اسلام هم چيزهائي داخل كنيم و از مجموع اينها معجوني درست كنيم و بگوئيم اينست اسلام ، ممكن است مردم در ابتدا اين امر را بپذيرند ، زيرا كه در كوتاه مدت شايد بشود حقيقت را پنهان كرد ، ولي اين امر براي هميشه مكتوم نميماند افرادي پيدا ميشون.
اهل فكر و تحقيق كه حقيقت را ميفهمند و بعد شروع ميكنند به خرده گيري كه آقا فلان حرفي كه شما بنام اسلام ميزنيد مشخص است كه مال اسلام نيست منابع اسلامي معلومند ، قرآن و سنت پيامبر و فقه اسلام و اصول معتبر اسلامي همه و همه مشخص اند.
از آن طرف آن حرفهائي را كه شما بنام اسلام ميزنيد مشخص است ، با مقايسه روشن ميشود كه اين حرفها را شما مثلا از ماركسيسم گرفته ايد و بعد يك روكش اسلامي روي آن كشيده ايد نتيجه اين ميشود كه همين اشخاص كه با شوق به اسلام روي آورده بود.
و همان افكار التقاتي را بنام اسلام پذيرفته بودند بعد از معلوم شدن حقيقت ، با شدت و سرعت از اسلام گريزان ميشوند اين است كه به عقيده من اين مكتبهاي التقاطي ضررشان براي اسلام از مكتبهائي كه صريحا ضد اسلام هستند اگر بيشتر نباشد كمتر ني.
و انقلاب ما اگر ميخواهد پيروزمندانه راه خودش را ادامه دهد ، بايد خود را از همه اين پيرايه ها پاك كند و در راه احياي ارزشهاي اسلام راستين - اسلام قرآن و اهل بيت - حركت كند . والسلا.
پرسش اول : شما از اين انقلاب ، بعنوان يك انقلاب اسلامي نام برديد حال آنكه اقليتهاي سياسي و مذهبي هم در اين انقلاب شركت داشته و سهيم بوده اند ، آيا مي توان گفت كه آنها هم گرايشهاي اسلامي داشته اند و آيا ميتوان سهم آنها را انكار كرد.
پاسخ : در ضمن عرايضم نكته اي را به اختصار عرض كردم كه ميتواند پاسخ اين سؤال باشد ، حالا همان مطلب را با تفصيل بيشتري عرض مي كنم معناي اينكه انقلاب اسلامي بوده اين نيست كه همه شركت كنندگان در اين انقلاب بدون استثناء روح اسلامي داشته و يا همه آن كساني هم كه گرايش اسلامي داشته اند ، گرايش اسلاميشان بيك اندازه بوده است نه ، ما روح و گرايش را در مجموع و در كل نهضت در نظر ميگيريم و بر اين اساس است كه ميگوئيم آنچه روح اين نهضت را تشكيل ميداده و استوانه اين انقلاب به حساب ميامده ، اسلام و اسلام گرائي بوده است شما اگر انقلاب صدر اسلام را هم در نظر بگيريد باز هم نمي توانيد بگوئيد كه در آن انقلاب ، فقط مسلمين شركت داشته اند در همانجا هم موارد متعددي ميتوان پيدا كرد كه شركت اقليتهاي مذهبي و همكار.
آنها را با مسلمانها نشان مي دهد مثلا در ايران قبل از ورود اسلام در كنار اكثريت مذهبي كه زرتشتيها بودند ، اقليتهاي مذهبي مثل يهوديها و مسيحي ها و مانويها وجود داشتند در نبردهاي مسلمين در ايران ، اين اقليتها با مسلمين همراه و همدست بودند ، چرا.
به اين دليل كه آنها از دست مذهب حاكم ، فوق العاده رنج مي بردند و دريافته بودند كه اگر اسلام حاكم بشود ، با اينكه باز هم به صورت اقليتي باقي خواهند ماند ، ولي بودن در زير لواي اسلام به مراتب بهتر از باقي ماندن در زير لواي دين ديگري است . تاريخ نشان ميد.
كه اقليتهاي مذهبي در ايران ساساني مخصوصا يهوديها ( 1 ) وقتيكه مسلمين آمدند به آنها كمكهاي فراواني كردند در مصر هم وضع بدين منوال بود در آنجا مسيحيان در اكثريت بودند و يهوديها از دست مسيحيها هيچ گونه آزادي نداشتند، با آمدن مسلمانان ، يهوديان به كمك مسلمين شتافتند پس اين اقليتها در پيروزي مسلمين نقش داشتند ولي اين مقدار نقش داشتن سبب نمي شود كه بگوئيم نهضت صدر اسلام نهضت مشترك يهودي - اسلامي - بوده است زيرا روح نهضت را اسلام تشكيل ميد.
در نهضت فعلي ما هم وضع بهمين منوال است در اين نهضت هم اقليتهاي غير مسلمان ، اعم از اقليتهاي مذهبي و اقليتهاي سياسي ، شركت داشتند اما آنها به دليل اينكه اقليتشان ناچيز بود (2) قهرا نقش عمده و تعيين كننده اي نداشتند . مسئله مهمي كه در اين ميان قابل توجه است و به قسمت دوم اين پرسش مربوط ميگردد ، بررسي نقش پاره اي اقليتها ، بخصو.
1 -زيرا يهوديها در آن دوره هم از دست مسيحيهاي ايراني كه در حال رشد بودن ، رنج مي بردند و هم از دست زرتشتيها . 2 - اين واقعيت را رفراندم فروردين ماه ، بخوبي نشان داد .